Tuesday, July 31, 2007

شيمون پرز مي‌گويد اقتصاد ايران ضعيف‌تر از آن است که به نظر مي‌رسد و تحريم‌هاي شديد تاثيرگذار خواهد بود.

شیمون جان. فدات شم. آدمی که صبح تا شب گرسنه اس رو با گرسنگی بیشتر تهدید نمیشه کرد. ایران بیست سی سالی هست که انواع و اقسام، رنگ و وارنگ تحریم و تهدید رو به خودش دیده. محض اطلاع جنابعالی هر کوفتی هم که از ما دریغ کردین ما خودمون رفتیم لنگه اش رو ساختیم بلکه بهترشو. بعدش اومدیم شاخ شدیم تو شیکم خودتون. بنابراین اگه میخوای به خودت لطف بزرگی بکنی بیا و ایران رو تحریم اقتصادی نکن. چون یه روز چشمتو باز میکنی میبینی ایران شده یه قطب اقتصادی تو دنیا. بعد خر بیار و باقالی بار کن.

همین دیگه. گفته باشم.

قضیه همون انرژی هسته ایه که سی سال از ایرانی ها قایمش کردین که مبادا چشمشون بیفته دلشون بخواد. بعد یهو دیدین ای دل غافل اینا رفتن خودشون پیداش کردن.
به قول یارو میگفت خیلی مسخره اس که ما تکنولوژی هسته ای داریم اما تکنولوژی آرد نداریم. راسیاتش واسه اینه که تکنولوژی آرد رو همیشه بی دردسر بهمون دادن. ما هم خریت کردیم نرفتیم به دست بیاریمش. اما تکنولوژی هسته ای رو ندادن ما از روی کله شقی رفتیم لنگه اش رو ساختیم. حالا نگو مال ما از مال خودشون بهتره
...
برخي تصور مي‌كنند كه اصلاحات در كشور را مي‌توان فقط با قوه‌ قاهره حكومت به پيش برد" گفت: اين تصور تصور درستي نيست؛ چرا كه بايد دانست 99 درصد از اصلاحات با كار فرهنگي واجتماعي و ترويج اين روحيه صورت مي‌گيرد

سایت بازتاب از قول رئیس جمهور جملهء بالا را گفت.
نظرت چیه که به جای قوهء قاهره از قوهء قهریه استفاده کنیم؟ البته واقعاً منظورم برنامه هایی مثل سهمیه بندی، انرژی هسته ای یا مبارزه با بدحجابی نیست ها...
فقط همینجوری گفتم. الکی.

امروز خوابم میاد. چشمهام داره میفته روی هم. مدتی هست که دلم یه خواب غفلت مفصل میخواد تا این دوره ریاست تموم بشه و دوباره به دکتر رای بدم. همون چیزی که خیلی ها نمیدونن چطوری باید در موردش نظر بدن.
به قول عمو آبرام این سوکسهء جنابعالی ما رو کشته
( سوکسه به فرانسوی یعنی موفقیت). قربان یو
...

Monday, July 30, 2007

بر حسب اتفاق اگر روزی روزگاری این دور و بر گذر کردی و چشمت به نوشته های من خورد
...
هیچی.
هیچ کار نکن. هیچ فکر نکن.

یاد یه مهندس کوچولو بیفت که گاهی شادمان میشد و برق کودکانه چشمهاش چقدر ساده میتوانست همه زندگی را ببیند.

مطالعات غیر اقتصادی

خوب
طرح توسعه معدن عملاً در مطالعات غیر اقتصادی شد. چون نرخ رشد تورم تنها باعث افزایش هزینه ها میشود. اما به دلیل رویکرد دولت به واردات محصولات معدنی خاصی از قبیل همین معدن که ما روش کار کردیم، باعث میشه که قیمت محصول هیچ تغییری نکنه. اینجوری در آمد معدن بعد از پنج سال حتی برای پرداخت دستمزدهای خودش هم کافی نخواهد بود.
خیلی حالبه. که یه ماده معدنی با ارزش افزودهء بالای هشت برابر، در حالی که در جهان به عنوان یه ماده کمیاب و حیاتی مطرح میشه به دلیل سیاست های ویژهء دولت به حال و روزی میفته که حتی برای شروع به تولیدش هم نمیشه سرمایه گذاری کرد.

...

با تشکر فراوان از دوستان و همکاران محترم خصوصی و دولتی در پروژهء ملی «ایران را ویران کنیم». به امید پیروزی های بیشتر
...

قدم بعدی اینه که بتونیم اثبات کنیم پیشرفته ترین و کاربردی ترین طرح ابتکاری من یعنی نیروگاه خورشیدی هم غیر اقتصادیه. بعدش من با خیال راحت میرم تمام امتیازات و حق اختراعاتش رو به یه شرکت خارجی میفروشم و با پولش یه مرسدس و یه ویلا میخرم و عشق دنیا رو میکنم. دیگه هم خر نمیشم که بخوام برای آباد کردن این مملکت اینقدر خودم رو به بند بلا و محنت بکشم.

راستی؟ چرا من اینقدر احمقم؟ چرا وقتی اینقدر ابداعات و ابتکاراتم توی اروپا به سادگی و با قیمت خوب خریدار داره باید اینقدر دیوانه وار پافشاری کنم که توی همین ایران بسازیمش؟
گاهی حالم از خودم و هموطنانم به هم میخوره. اما باز وقتی تمام نقشه ها رو زیپ میکنم که بفرستم برای اون شرکته یه حسی در درونم فشار میاره که یه کم دیگه صبر کن. شاید یکی از این سازمانهای بی سر و ته بیان حمایت کنن تو همین ایران بتونیم بسازیمش...

برق انرژی هسته ای بدجور چشم همه رو گرفته. چیزی که من کوچکترین اعتقادی بهش ندارم.

Saturday, July 21, 2007

این قیافه بچه مثبتی... این تیریپ بچه پولداری... این زبون چرب و نرم بازاری... هر کی هم که بهت می خنده بال در میاری...
خداییش عمری باید قربون خودت بری که یه وقت کم نیاری؟ عقدهء کمبود محبت نگیری؟
...

راستی؟
امروز روز خوبی بود؟
نچ. قلبم توی دهنم زیادی ورجه ورجه میکرد. آخرش قورتش دادم.

Monday, July 16, 2007

من نفهمیدم این شراره نوری که دائم روی ایمیل های من اسپم میفرسته و هم هر چی بلوکش میکنم باز ایمیلاش توی صندقم سرازیر میشه بالاخره سوسیالیسته؟ متریالیسته؟ کمونیسته؟ طرفدار حقوق زنانه؟ اسلامگراس؟  چیکاره اس؟
واقعا گروههایی مثل مجاهدین، چطوری خودشون رو دوست این مردم میدونن؟ چه خدمت یا کمکی به مردم کردن؟ چه باری از روی دوش این مملکت برداشتن؟
آیا واقعاً وجود دلیل احمقانه و بی ارزشی مثل بد بودن حکومت یا مثلاً دو شلواری بودن فلانی و دعوای پسر فلانی برای تملک بیست متر زمین دلیل میشه که کوچکترین کمک ها رو از مردم کشورمون دریغ کنیم؟

شما به عنوان کسی که به نحوی زبان فارسی رو بلدین و ممکنه این نوشته ها رو بخونین
یه بار دیگه فکر کنید
و از خودتون بپرسین
آیا واقعاً بد بودن حکومت دلیل خوبیه که من هر بلایی دلم میخواد سر مردم و مملکت و شهر و زمین بیارم؟

توی پارک فلانی آشغال میریزه. میگی چرا میریزی؟ میگه حکومت بده
میپرسی چرا تاکسی ها با ده درصد افزایش قیمت بنزین صد در صد قیمت کرایه ها رو زیاد میکنن؟ میگن حکومت بده
میپرسی چرا قیمت خونه بالا رفته؟ میگن حکومت بده
میپرسی چرا دخترا مثل دلقک آرایش میکن؟ میگن حکومت بده
میپرسی چرا با آب خوراکی شهر تمام خونه و کوچه تون رو غسل میدی؟ میگن حکومت بده
میپرسی چرا مرد زنشو کتک میزنه؟ میگن حکومت بده
میپرسی چرا بنزین رو قاچاق میکنین؟ میگن حکومت بده
میپرسی چرا جنس مردم رو احتکار میکنی؟ چرا جنس تقلبی وارد بازار میکنی؟ چرا غذای فاسد به مردم میدی؟ میگن حکومت بده
چرا شبکه های هرمی که بزرگترین دشمن اقتصاد مملکت هستن اینقدر رایجه؟ میگن حکومت بده
چرا؟
آخه حکومت هر چقدر هم بد، اینا که دیگه زندگی خودتونه؟ اینا که دیگه خیر و صلاح خودتونه؟ چون یه آدم بد میگه باید لجبازی کنین و خودتون رو آتیش بزنین؟ باید خودتون رو با دام فلاکت و بیچارگی بندازین که شاید یه جوری بتونین به این حکومت بد ضربه بزنین؟ آخه کدوم عقل سلیم اینو میپذیره؟

آهای مردم. این حکومت شصت میلیون فرماندهی که شما برای خودتون درست کرده اید، ربطی به اینکه حکومت اسلامی باشه یا غیر اسلامی نداره
مشکل خودتونین
مشکل اینه که با قوا افتادین به جون خودتون و دارین تیشه به ریشه خودتون بدون اینکه واقعا بدونین چرا؟

بیشتر فکر کنید
...

Saturday, July 14, 2007

پس از تغيير کنسول سفارت ونزوئلا در تهران به دليل يک رسوايي اخلاقي، تعداد زيادي از دختران جوان زير ۲۵ سال ايراني در اين سفارت استخدام و هرچند توانايي زيادي در مترجمي و انجام فعاليت‌هاي ديپلماتيک دارند، در عوض زينت‌دهنده مجالس و ميهماني‌ها و بزم‌هاي شبانه کارکنان اين سفارتخانه شده‌اند.

Monday, July 09, 2007

اتحاد اسلامی

الحمدلله القائده هم علیه ایران اعلام جنگ کرد.

خلاصه اینکه اونی که به ما ندیده بود همون کلاغ القائده بود.
شکر خدا جور شد.

هجدهم تیر ماه

زان کو به گناه قوم نادان
در حسرت روی ارض موعود
بر بادیه جان سپرده یاد آر

زان کس که ز نوک تیغ جلاد
ماخوذ به جرم حق ستایی
تسنیم وصال خورده یاد آر...

(شعر از استاد دهخدا)

دلم غمگین جوانانی است که شاید زنده ماندند. شاید کتک نخوردند. شاید حتی لحظه ای از ترس و ارعاب آن شبها بدنشان نلرزید. اما چه آسان همه بود و نبودشان به کلامی چند لگدکوب شد.

آقای خاتمی. آقای قالیباف، آقای احمدی نژاد، و خیلی آقایان دیگر که گفتن و نگفتن اسمتان هزار دردسر میسازد و نمیسازد.
این ماجرا جلوی چشمان حی و حاضر شما رخ داد. کدام روز شهادت میدهید که نبودم یا ندیدم؟
فقط صحبت از قدرت نداشتم بوده. اما چگونه شد که سکوت کردید. خدا میداند.

ظالم تنها آن کس نیست که حق را پایمال کند. ظالم تر آنکس است که پامال شدن حق را ببیند و سکوت کند یا روی بگرداند (به ندیدن).

آقایان. شما سکوت کردید. و ظالمتر بودید. از ترس مبادها و مگرها.
اما این جوانان دلپاک که آنجا بودند و نبودند. سکوت شما را دیدند و پامال شدنشان را.
آیا نگاه معصومشان را از یاد خواهید برد؟
آیا خود را خواهید بخشید؟
آیا هیچ فکر کردید که چگونه آنها به دوست داشتن شما ادامه دادند؟
آیا...؟

...
یه فکری به سرم رسید
نکنه این خدمات دادن های دولت هم مثل تبلیغات بانکها و ایرانسل باشه؟
که همیشه توی تصاویر یه زندگی بسیار مرفه و شیک و پر از خوبی برامون تصویر میکنه
ولی وقتی موقع تقسیم جوایز میشه حتی یه دونه جایزهء هزار تومنی هم نصیب ما نمیشه؟

Saturday, July 07, 2007

در گزارشات تلویزیونی یکی از مهم ترین نقاط قوت سفرهای استانی رئیس جمهور اجرا شدن وعده های ایشان بعد از سفر و خوب شدن اوضاع و برقراری رفاه بین مردم ذکر شد.

تعجب میکنم که اینقدر تنگ نظرانه و فردی تحلیل میکنند. این خبر اصلاً خبر خوبی نیست. اصلاً دال بر خوب کار کردن رئیس جمهور نیست. این یعنی اینکه رئیس جمهور برای آباد کردن هر نقطه صرفاً باید به دستورات شخصی و مراجعه شخصی تکیه کند. این یعنی وای به حال آنجاهایی که رئیس جمهور وقت نمیکند سفر کند. این یعنی اینکه رئیس جمهور بسیاری از امور اداری و مدیریتی کشور را باید به حال خود رها کند تا به سفرهای استانی برسد. این یعنی اینکه تمام ساختار سازمانی که منتهی به شخص رئیس جمهور میشود بایستی دائم موبایل به دست یا سوار بر اتوبوس به دنبال آقای رئیس جمهور بدود تا شاید بتواند کاری انجام دهد. این یعنی اینکه رئیس جمهور در هر سفر بیش از چند ساعت باید صرف دیدار های محدود مردمی و سخنرانی کند. کاری بیهوده و کم ثمر که فقط کاندیداهای انتخابات انجام میدهند.

آقای رئیس جمهور کمی بیشتر دقت کنید! شما حق شصت میلیون نفر که به شما دسترسی ندارند را در مقابل حق ده دوازده هزار نفری که موفق به دریافت خدمات از شما میشوند ضایع میکنید.

Tuesday, July 03, 2007

«...خانم ليلا فروهر گفت: من وقتي آقاي احمدي‌نژاد در مسائل سياست خارجي موضعگيري‌هاي چنين صريح و قاطع مي‌گيرد احساس عزت و شادي مي‌كنم و به مسوولان كشورم مي‌بالم.»


جمالتو لیلا خانوم!!!!! بچه ها ببینین حتی لیلا فروهر هم از دکتر طرفداری میکنه...
البته منم خیلی دلم میخواست موقع طرفداری از دکتر در ایران زندگی نمیکردم.

توی خاطرات ندیم آغا محمد خان قاجار (اگر درست یادم باشه) نوشته بود که خان والا هر بار که عزم شکار میکنند، ایمن ترین جا برای ایستادن همانا کنار شکار است... از بس که ایشان تیرانداز قابلی هستند.