Wednesday, May 28, 2008

یک درخواست عمومی دارم

نمایندگان مجلس و کارکنان اداری میزان دارایی خود را در آغاز و پایان خدمت اعلام نمایند

لطفاً

Monday, May 26, 2008

یکی از تهوع آور ترین ترجمه های عمرم را امروز خواندم
این سایت مربوط به یکی از پروژه های منحصر به فرد مملکت است که درست در آستانهء روی کار آمدن دولت نهم دقیقاً به دلیل تغییر دولت و تغییر مدیران مناقصهء آن باطل شد و بعد از یکی دو سال دولت با کمال افتخار آن را برای فروش گذاشته است.
آقایان و بانوان عزیز!
معرفی میکنم
طرح تیتانیوم کهنوج
http://www.irantitanium.com/titaneng/index.htm

اگر با فلز تیتانیوم آشنایی ندارید لازم است ذکر کنم که این فلز ماده اصلی برای ساخت قطعات هواپیما و موشک است. به عبارت بهتر تولید این فلز یکی از مرزهای بین کشورهای صنعتی و غیر صنعتی است.
کاربرد مهم و حیاتی دیگر این فلز استفاده از آن به صورت اکسید و به عنوان پایهء رنگ سفید است. شاید ندانید. اما تعداد دارندگان دانش فنی تولید پایه رنگ سفید (پیگمنت) در جهان در اختیار انگشت شمار شرکتهای خاصی است که دوست ندارند ایران رقیب آنها باشد.
مدیران عزیز ما در سازمان گسترش که صاحب این معدن است، اکنون چوب حراج برای فروش این معدن را زده اند. (اولین مزایده در آبان 86 بوده)
به امید روزی که یکی از همین خارجی ها بیاد و این معدن طلا رو بخره و بعد هم به قیمت خون پدرش به خودمان بفروشه
شاید حداقل ترجمهء اطلاعات نیم بند فنی توی سایتشون رو درست کنن
آیا خاتمی باید پاسخگوی شکایات آقای نظری باشد؟
بنده موافق نیستم. چون دقیقاً به خاطر دارم که فرماندهی نیروهای مسلح از جمله نیروی انتظامی به دولت تفویض نشد و در آن زمان رهبر ترجیح داد شخصاً این نیروها را رهبری کند.
بنده موافق نیستم چون در همان زمان حتی قوه قضائیه با تمام تحقیق و تفحص ها و پرونده های کذا و کذا هم هیچ همراهی و یاری ای به دولت آقای خاتمی نمی داد.
بنده موافق نیستم. چون تجمع ظاهراً در اعتراض به تعطیلی روزنامه ای بود که آن روز موافق دولت بود. پلیس به مدافعان دولت حمله کرد.
بنده موافق نیستم. چون اگر آقای نظری هم مثل بسیاری از دولتمردان آن روز حضور داشت و می توانست از حق دانشجوهای مظلوم دفاع کند و نکرد، هر چه به کف آورده مسلما از طرف دولت نبوده از طرف مخالفان آن دولت بوده.
بنده موافق نیستم. چون جناب سردار زمانی حضرت علی نبوده که برای دفاع از حق یازده سال سکوت کرده باشد. ایشان به رسم شجاعت اقدام به چنین کاری کرده.

پدرم همیشه مثل میزد که شیر پیر که به احتضار میفته خر هم لگدش میزنه

Sunday, May 25, 2008

تجربه فرمایشات آقای اژه ای هم در نوع خودش منحصر به فرد است
ایشان بودند که آقای کرباسچی را محکوم نمودند
ایشان بودند که تعداد محبوبی از روزنامه های غیر محبوب خودشان را به تعطیلی کشاندند
ایشان بودند که معروف ترین دادگاه های کشور را قضاوت نمودند
تعداد دفعاتی که اسم ایشان در پرونده قتلهای زنجیره ای ذکر شده از سعید امامی و داریوش فروهر بیشتر بوده
اما ناگهان... یک روز از خواب پا شدیم و دیدین ایشان ردای قضاوت را به لقای ... بخشیده و بعد
...
عجیب است که دروزارت اطلاعات وقتی ایشان پرونده مفاسد اقتصادی را گشودند ناله همه روسا از مافیای اقتصادی کشور بلند شد اما یک مفسد اقتصادی طفلکی به نام شهرام جزایری ظرف ایکی ثانیه در یکی از ده کوره های اطراف ابوظبی دستگیر شد.
عجیب است که کلیه فرمایشات ایشان در مورد حادثه انفجار شیراز یکی یکی کذب از آب درآمد و بعد خودشان آن را ماله کشی فرموده و «دروغ مصلحتی» یا چیزی مشابه آن ابداع شد اما دستگیر شده ها حتی به جزئیات ارتباطشان با آمریکا و اسرائیل هم اعتراف کرده اند
...
چی بگم والا؟
دوست ندارم ایشان را بشناسم. به عنوان یک عوام عرض می کنم
اسم ایشان هم مثل اسم آقای هاشمی شده.
در هر ماجرایی که ذکر بشه اون ماجرا یه بوی مخصوصی میگیره.
چیزی تو مایه های بوی... میگوی سرخ کرده
ازش خوشم میاد

Wednesday, May 21, 2008

مدتی هست که دیگر خیلی راحت می خوابم. استرس را کنار گذاشته ام. هر فکر و خیال ناراحت کننده ای که فکرم را مشغول می کند و در درونم غوغا به پا می کند، احساس خفگی و فشار بیچاره ام می کند. اما در مدت خیلی کوتاهی با خودم صحبت می کنم... از خودم می پرسم آیا واقعاً اینقدر مهم است؟ آیا واقعاً آنقدر مهم است که به خاطرش تلخ زندگی کنی؟

این گونه است که رهایش می کنم. به جایش به چیزهای خوب فکر می کنم. حتی رویاهای بچه گانه ای که شاید هیچوقت بهشان نرسم.
...

شاید فکر می کنید بچه گانه و یا مسخره است؟ مزیتش این است که راحت زندگی میکنم. راحت و بی درد.

این هنری است که بسیاری از آدمها ندارند.

Monday, May 19, 2008

جناب آقای جوانفکر
مشاور عزیز ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

این که می نویسم در دفاع از وزیر معزول اقتصاد نیست. بلکه فقط انتقادی است از جنابعالی. البته بنده امید دارم که خودتان بر خلاف نامتان جوان فکر نباشید و افکارتان پختگی پیرمردهای سرد و گرم چشیده را داشته باشد.
غرض اینکه شما که ماموریت دولت را مبارزه با باندهای فساد و مافیای ناشناسی می دانید که هر لحظه در حال خفه کردن مردم هستند، برای من عجیب است که صدای رئیس جمهور از این فشارها بلند شود و از آن عجیب تر آن است که فردی را سه سال به سکان داری اقتصاد مملکت گمارده باشید و خود او را «بی خبر» بخوانید. تعجب بیشتر من از این است که ایشان را عزل نموده اید و عذر بدتر از گناه را که بیشتر دامن گیر خود شماست برای عزل ایشان اعلام نموده اید. باز هم عجیب است که شما خود را با تمام وجود مشغول کاری می دانید که آن را پیچیده ترین مصاف سه دهه اخیر ملت ایران خوانده اید. احتمال می دهم که شما یا در جریان جنگ تحمیلی دهه شصت نبوده اید و یا حتی دورهء اقتصاد درهم شکستهء بعد از جنگ را نیز تجربه ننموده اید و احتمالاً مثل این حقیر روی صندلی ای نشسته اید که هنوز قد مبارک به میز جلویی نرسیده است و شاید خیال برتان داشته که عجب کار پیچیده ای می کنید؟

خوب من وقتی لقلقه زبان می گیرم خفقان گرفتنم چندان ساده نیست. جان کلام اگر لیلی شمایی ما هنوز مجنون نشده ایم. مرحمت فرموده دست از سر این مصاف پیچیده بردارید و آن را به نیزه داران توانا تری بسپارید.

با تشکر
آق مهندس

Wednesday, May 07, 2008

خدايا از آنچه کرده ام اجر نمي خواهم و به خاطر فداکاريهاي خود بر تو فخر نمي فروشم، آنچه داشته ام تو داده اي و آنچه کرده ام تو ميسرنمودي، همه استعدادهاي من، همه قدرتهاي من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چيزي ندارم که ارائه دهم، از خود کاري نکرده ام که پاداشي بخواهم.

- بخشی از یادداشتهای دکتر چمران
یکی به این نرگس خانوم بگه
این دفه رفتی برمه تمرین؟

راستی ماجرای اینکه اسم این طوفانهای خفن رو اسمهای دخترونه میذارن چیه؟
تو آمریکا که کاترینا ملت رو آواره کرد
حالا تو برمه نرگس داره غوغا میکنه
...

راستی اگه تو ایران یه طوفان بیاد چی میزان اسمشو؟
اسامی پیشنهادی بنده از این قرار است:
یک - منزل
دو - ضعیفه
سه - مادر بچه ها
چهار - شراره اینا
پنج - زیبای مخوف
برنج نخرید

این گران شدن لحظه به لحظه تنها یک حیله است
...

Tuesday, May 06, 2008

در به دیوار میگفت: ازت خسته ام

Saturday, May 03, 2008

پیچیدگی خاصی در اوضاع نمی بینم
این همان برنامه ای است که سالهاست در حال اجرا است
حداقل از وقتی آمریکا تصمیم گرفت به افغانستان حمله کند.
هدف اصلی ایران بود.
اما مشکلی که من دارم این است که نمی دانم چرا اول به خود ایران حمله نکرد؟
مگر ایران واقعاً قدرت داشت که دفاع کند؟
من اگر در نیروهای نظامی حضور نداشتم مسلماً تمام تصاویر تلویزیونی و جیمبلهای نظامی گری را باور می کردم
...
حالا هم برایم عجیب نیست.
آمریکا ایران را تهدید می کند.
لابد از کمکهای طالبان - افغانهای گرسنهء غار نشین - می ترسیده
یا شاید می ترسیده صدا بمب های آنچنانی داشته باشد؟
اما در ایران حضور یک نفر غیر از خاتمی مورد نیاز بود که برای آغاز این فاضلاب پراکنی کافی باشد
و به لطف و مرحمت تفکر عمومی کشور که لابد از رفسنجانی ترسیدند
بهانه تامین شد
ما گرسنگی کشیدیم
می کشیم
خواهیم کشید
اما من مرده یا زنده. تا حملهء آمریکا یکی دو سال دیگر باقی نمانده.
یک فکر بزرگ بکنید.
یک کار بزرگ انجام دهید.
اما با آمریکا کشتی نگیرید لطفا
...
فکر کنم مارک تواین بود که می گفت
هرگز برای شکست دادن یک خوک، با او کشتی نگیرید. به او لذت فراوان بخشیده اید و تمام هیکلتان نیز ... شده است
...
همین