Saturday, August 25, 2007

آغاز مبارزه با حریم خصوصی افراد

توجه! توجه!
اس ام اس یه روزگاری جزو محدودهء حریم خصوصی افراد حساب میشد. اما ...

via BAZTAB NEWS by info@baztab.com on Aug 22, 2007

پليس در ابتداي امر SMSها را پيگيري نميكند، اما اگر به چيزي برخورد كند، حتما آن را بررسي خواهد كرد، از اين رو SMSهايي كه به شكل گروهي، يك نفر به انبوهي از افراد ارسال كند، به طور حتم موضوع با هدفگيري اجتماعي بوده و پليس جهت بررسي موضوع وارد عمل ميشود.



...
این یعنی اگر یه جوک رو برای چند نفر از دوستات فرستادی، موضوع رو با هدف گیری اجتماعی داری انجام میدی. و اگر مضمون جوک از همونا باشه که بهش میخندیم حتماً شما جزو گروهی از مزدوران حرکت خزنده و زیرزمینی انقلاب مخملک نارنجی خال خال مایل به قرمز یشمی هستین و از ایادی استکباری جهانی پول گرفته اید برای خدمت به اجانب. البته شاید یه کارمند ساده دولت باشین. به هر حال فرقی نمیکنه. شما تنبیه میشید.

اوا؟ چه غلطا؟ مگه آدم هر چی جوک دستش میرسه رو به همه عالم و آدم میفرسته؟

Sunday, August 19, 2007

قانون گرابل میگه: هیچ دویی برابر سه نمیشه. حتی اون دو گنده گنده هاش هم عمراً بتونن مساوی با سه باشن.

جامون همیشه یه جایی توی همین اجتماع خالیه. لابلای اون لحظه ها و ساعتهایی که ابراهیم نبوی نامه های دردناک مردم رو توی دوم دام میخونه و به حال کشورش گریه میکنه. چه فرقی میکنه؟ ما که هر روز از صد سال پیش که مشروطه مطرح شد تا امروز داریم به حال مملکتمون اشک میریزیم...

اما این دو مشکل عمده هیچوقت مساوی سه نشدند. یعنی هیچکدوم نتوانستند به اندازهء جنگ یا حکومت به این کشور ضربه بزنن.
اما چگونه؟
سال 82 در عسلویه کار میکردم. پانزده فاز پالایشگاه های گاز و حدود ده کارخانهء پتروشیمی. مساحت بی انتهایی از آهن که قرار بود با سرمایه گذاری های کشورهای عربی اونطرف خلیج رقابت کنه...
و خدا میدونه چند میلیارد دلار سرمایه هایی که روز به روز تلف میشدند به خاطر نبودن سیستم مدیریتی کارآمد و کافی.
هر کسی که وارد کار میشد مدیران قبلی رو خائن و سیاه و دزد خطاب میکرد و تیشه به ریشهء تمام تصمیمات میگرفت و دوباره روز از نو روزی از نو...
پالایشگاه هایی که بدون به تولید رسیدن به برداشت بیهوده رسیده بودند و دستگاه هایی که از گرانفروش ترین فروشندگان جهان خریداری شده بودند و کار نمیکردند.
مشعل های فاز یک، دو، سه و بعدها مشعل های فاز چهار و پنج که ماهها در وضعیت shut down با صدایی مهیب میسوختند.
صدایی آنقدر مهیب که شبها از فاصلهء چند کیلومتری خوابگاهمان را آشفته میکرد. بوی گوگرد که منطقه رو غیر قابل تنفس کرده بود و دست آخر ذوب شدن و فروریختن یکی از مشعل ها به دلیلی که نمیدانم.
از همه جالبتر حضور صاعقه آسای تلویزیون و مدیران مملکتی که با پرواز صبح میامدند و با پرواز ظهر میرفتند. گرمای عسلویه مرد میطلبید.
و از همه خنده دار تر که همان مشعلهای روشن که همه میدانستند دلیل کار نکردن پالایشگاه بود، در تلویزیون به عنوان سند افتخار ملی و نشانهء راه اندازی پالایشگاه نشان داده میشد و چند کارگر و مهندس خوشتیپ که مسلماً مال هر جای دیگری بودند جز عسلویه.
اما این روزها عسلویه مثل کشوری جنگ زده به سکوت بعد از طوفان غرق شده. همه شرکتهای اقماری و تحت پوشش دولت این روزها دچار حسابرسی های دولتی شده اند و بعد از سالها با ایکس میلیارد بدهی به پیمانکاران خصوصی به جای تلاش برای راه اندازی واحد ها همگی دست از کار کشیده اند و خسته به هم نگاه میکنند و در کمال خستگی میگویند: ولش کن. کی حوصله اش رو داره؟ شاید دولت بعدی برای تامین بدهی ها کاری بکنه.

...
من فقط یک مهندس بودم و یک مدیر کوچک و جوان. اما میدیدم.

و دلم میسوزد. که حاصل دسترنج ما. که در آن گرمای مرگبار با آهن و آتش ساختیم که مبادا ذره ای از سرمایه های مملکت به باد برود...
همه اش به باد میرود... حتی زحمتهای ما. حتی آهنهایی که با خون امضایشان کردیم.
...

Thursday, August 16, 2007

حرفهای این دوستمون منو یاد اون روزگاری انداخت که تب و لرز کرده بودم و توی حرارت خزما پزان عسلویه که دمای هوا حدود 50 درجه بود رفته بودم پشت کولر گازی ایستاده بودم که حرارتش کمی گرمم کنه...

Sunday, August 12, 2007

نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی و خصوصی

سایت بازتاب نوشته بود که طبق آمار شرکت تهیه و تولید فرآورده های شیمیایی مصرف بنزین داره بالا میره
...
رفتم توی سایت شرکت مزبور و صفحهء آمار و اطلاعات محصولات نفتی رو نگاه کردم
جداً با یک سری اطلاعات مزخرف روبرو شدم.
من جدول مربوط به 6 صبح 15 مرداد تا 6 صبح 16 مرداد رو باز کردم.
1- جدول اصولاً مقیاس نداره. معلوم نیست این عددها یعنی چند میلیون لیتر؟
2- فرض کنیم که مقیاس ستونها برابر باشن. میزان مصرف ماه مشابه در سال گذشته هفتاد و هفت و شش دهم بوده. در مقابل شصت ممیز هفت دهم این ماه. اختلافش حدوداً میشه بیست و یک هفت دهم کاهش.
اما این نسبت تنها مال پانزده روز اول ماه بوده و به نظرم کمی هم ترسناک است. اگر ما در نیمی از ماه تنها بیست درصد کمتر از جمع کل ماه مشابه در سال قبل مصرف کرده باشیم یعنی بیست درصد کمتر از دو برابر!
3- ردیف بنزین موتور در روز بعد دو دهم کاهش داشته!!! یعنی از شصت ممیز هفت دهم به شصت ممیز پنج رسیده. آیا بخشی از بنزین ها را پس گرفته اند؟
4- نتیجه میگیریم که عدد محاسبه شده به نوعی پرت و پلا است؟ چون عدد مصرف در روز جاری با جمع کلی ماهانه تقریباً برابر است در حالیکه جمع مصرف ماهانه یک دهم افزایش داشته و جمع مصرف روزانه دو دهم کاهش!
5- آقا این چه روش آمار دادنه؟ چرا از یک ماه و اندی دورهء سهمیه بندی تنها سه چهار روز آنهم به صورت رندوم آمار ارائه شده؟
6- اگر آمار روز آخر تیرماه را به عنوان یک آمار درست بررسی کنیم کمی دچار سورپریز میشویم. مصرف مجموع تیرماه 86 حدود هشت و شش دهم در مقابل یک و هفت دهم سال قبل بوده. حدود پنج برابر؟؟؟؟ این در حالی است که در همان جدول 71 درصد صرفه جویی اعلام شده!!!!
7- قیمت بنزین از هشتاد تومان به صد تومان افزایش داشته. یعنی بیست و پنج درصد افزایش.
8- اثر افزایش قیمت روی مابقی قیمتها قابل محاسبه نیست. چون تاکسی ها هنوز همان کرایه ها را میگیرند. اما با هزار هزار حرف و حدیث و فحش و تحقیر.
9- تعداد اتوبوسها فرقی نکرد
10- به نظرم آخر این قضیه هیچ چیز فرقی نکرد. با ایکس میلیارد هزینه برای توسعه سیستم های سهمیه بندی و چقدر روان فرسایی برای ملت دست آخر دولت که هیچ رقمه حاضر نبود بدون سهمیه بنزین بده قرار شد لیتری 600 با مردم راه بیاد.
11- من هنوز وقت نکردم این دستگاه کاهش مصرف بنزین رو بسازم. شرکت به حدی کار سرم ریخته که وقت تعطیل...
12- شرکت امسال برای سومین سال متوالی از افزایش حقوقم شانه خالی کرد. در حالیکه هزینه های جاری حداقل هفتاد درصد بالا رفته.
13- سه سال پیش یه آپارتمان معمولی نوساز حدود متری سیصد هزار تومن بود. امسال آپارتمان نوساز کمتر از متری یک میلیون و هشتصد وجود نداره.
14- بانک مرکزی آمار تورم از خودش در کرد. چهارده و خورده ای که نسبت به اول سال دو درصد افزایش داشته.
15- اول مرداد ازدواج کردم.
16- اول سال پیش بینی میکردم بتوانم برای آذر ماه همه چیز را برای عروسی مهیا کنم.
17- الان دیگه نه. نمیدونم کی بشه. هیچ گره ای باز نمیشه.
18- محض اطلاع من خیلی آدم مرفه ای هستم. اما گور بابای مخارج. اگر خدا رو نداشتم چی؟ فکر میکنی توی این آشفته بازار کسی دیگر هم بود که دستم بگیرد؟
19- بعد از چهار ماه عدم پرداخت حقوق نود هزار تومن علی الحساب به حسابمون ریخته شد. هورااااااااااااااااااااا
20- به سلامتی آقای راننده!!!!
21- خدایا تو میدونی که من فقط خودت رو دارم.
22- از دفتر آقای رئیس جمهور نامه آمد که موضوع اختراع رو ارجاع داده بود به وزارت علیهء برق آلات. بزک نمیر تو رو جون هر کی دوست داری. بهار در راه است...
23- شرکت از ساخت اولین اختراع حمایت کرد. دارم میرم شاهرود نصبش کنم. بیخیال دولت. بقیه اختراعاتم رو هم با سرمایه گذارهای خصوصی تکمیل میکنم. دولت درگیره برای خدمت به مردم. وقت نداره به این جور محملات مثل اختراعی برای کاهش سوخت فکر کنه.
24- من اصلاً علاقه ندارم دولت به من اثبات کنه که تصورات و آمار و محاسباتم غلطه. خودم میدونم. من فقط به این فکر میکنم که اگر بخوام یه ماشین بخرم. دولت واقعاً چقدر به من حق انتخاب میده؟ خریدن یکی از همین ماشینهای تکراری داخلی که حالم از دیدنشون به هم میخوره؟ یا یه ماشین خارجی به چهار برابر قیمت؟
25- خسته شدم از بس به دنیا فکر کردم. خداوندا ما را از این دنیا جدا کن. دنیایی که مسلمان ترین کشورش سخت ترین جا برای زنده ماندن است... آیا واقعاً ایران یک کشور اسلامی است؟ یا ما فقط ادعا داریم؟

این صفحه را ببینید
http://www.niopdc.ir/HomePage.aspx?TabID=4716&Site=DouranPortal&Lang=fa-IR