Wednesday, November 19, 2008

اعتماد

حالا فکر می کنی اگه یه وزیر پولدار باشه و یه بار هم تو مجلس رای نیاورده باشه به درد وزارت کشور نمیخوره؟
نمی دونم والا. ظاهرا بین اون قبلی و این یکی باید یکی انتخاب می شد. اما یه اصل خدشه ناپذیر این وسط وجود داره که هیچکس در موردش بحث نمی کنه.
وزیر کشور انتخابی موظفه رای رئیس جمهور آینده رو تضمین کنه.
به نظر شما این وزیر به قدر کافی عادل هست که اگه جریان رای های مردم تفاوت داشت بر ضد رئیس جمهور فعلی کار کنه؟
اگر این کار رو کرد، معلوم میشه واقعاً آدم قابل اعتمادیه. گرچه ممکنه ما هیچوقت مطمئن نشیم. اما بالاخره خدایی هم اون بالا هست که یه چیزهایی در مورد آدمها می دونه.
...

Tuesday, November 11, 2008

!

پیش بینی اش زیاد سخت نبود. آقای دکتر کامنتم را منتشر نکرده.
اعتراضی نیست. ایشان مالک وبلاگ خودش است و مختار به انتشار یا عدم انتشار حرفهای دیگران خطاب به خودشان.
من هم حرفهایم را در وبلاگ خودم می نویسم.
دو نقطه دی

Tuesday, November 04, 2008

مراسم لگد زدن به جنازه

دوست نداشتم. اما بدجوری دلم میخواست خیلی حرف بزنم.
برای آقای جوانفکر که به استیضاح تاخته و در رثای جناب وزیر چه ها گفته، این کامنت را گذاشتم:

1- تیتر نوشته تان این است: «خدایا تو شاهد باش». من ترجمه می کنم: «قوم ظالمان بر ما مسلمانان تافته اند». جناب جوانفکر: ما هم مسلمانیم. نیازی هم به صدا کردن خدا نمی بینیم. چون می دانیم همیشه شاهد است.
2- نوشته اید: «استیضاح وزیر در کمتر از سه ماه...» من برداشت می کنم: «اعتماد بسیار زیاد مجلس به احمدی نژاد که به این سرعت نابود می شود»
3- نوشته اید: «اقتدار مجلس زیر سئوال می رود». من پاسخ می دهم: «اگر مجلس اقتدار داشت، قبل از استیضاح آقای وزیر درک می کرد که این ماجرا اسمش (یک رسوایی اخلاقی) است.»
4- نوشته اید: «پرهیز رئیس جمهور از عزل ... می تواند تامل برانگیز باشد» . بله تأمل برانگیز بود. چرا رئیس جمهور به خود اجازه می دهد مدرک تحصیلی را «کاغذ پاره» بخواند؟ مگر همین کاغذ پاره ها معیار استخدام کارمندان دولت نیست؟ مگر عضویت در انجمن هایی مثل «انجمن نخبگان ایران» بقدر یک خروار از همین کاغذ پاره ها نمی خواهد؟
5- در باب هزینه های مادی و معنوی که از جیب مردم پرداخت میشود فرموده اید. عرض کنم جیب مردم که فعلاً در اختیار جنابعالی و جناب رئیس هست. نرخ این دعوا را که معلوم فرمودید، هزینه های مدیریت کلان و حوادثی مثل تورم، انرژی هسته ای، قطعی برق، بحران شکر و... را نیز دقیقاً معلوم فرمائید ما تکلیفمان را برای بقیهء برنامه مدیریتی تان بدانیم. از کمر خم شدهء من جوان، چیزی برای شکستن باقی نمانده.
6- فرمودید «اعمال فشار روحی و روانی و تخریب وجهه و شخصیت یک مقام عالیرتبه...». آن را که حساب پاک است، معمولاً در چنین قضایایی دچار فشار روحی نمی شود. مگر اینکه تهدید و ارعاب نموده باشند. چنین است؟ ثانیاً ایشان سابق بر این مقام عالیرتبه نبودند و دائم خودشان را «خدمتگذار مردم» می نامیدند. داستان چیست؟
7- فرمودید: «آقای کردان وقتی با سووالات و شبهات ... درقبال مدرک دکترای خود مواجه شد...». صادقانه عرض کنم: گواهی موقت پایان تحصیلات را که به ما می دادند، هر چند هم ناچیز، حداقل ده بار مرورش نمودیم مبادا خدشه ای داشته باشد. مدرک ایشان را در همان نگاه اول، بدون خواندن یقین کردیم تقلبی است. به نظر شما، اگر جناب وزیر متوجه چنین موضوع پیش پا افتاده ای نشده اند، دقیقاً به عنوان بالاترین پست مدیریتی کشور، متوجه چه چیزی می خواهند بشوند؟
8- زدن مهر بی صداقتی به آقای کردان ، آیا به منزله تشویق ناخواسته دیگران به پنهان کاری و قلب واقعیت ها نخواهد بود؟ جواب: جانم؟ جناب جوانفکر؟ شما و از این حرفها؟؟؟ من فکر می کنم بیشتر تشویق به این امر خواهد بود که هر کس مدرکی از آموزشگاه زبان سر کوچه گرفته، قبل از نمایش دادن آن به افکار عمومی، یکبار حداقل در اصالت و صحت آن شک کند! و لااقل اجازه ندهد در سازمان زیر دستش ایشان را «دکتر» خطاب کند! به خدا ذره ای عدل هم خیلی چیز مفیدی است.
9- در پایان خدا را شاهد گرفته اید و من هم شک ندارم که شما هم جز حق و عدالت در اندیشه نمی پرورید. اما امان از گفتار شما...

برادر کمترین شما

آمادگی قاطع

جناب آقای رئیس
اینجانب آق مهندس معروف به بنده، بدینوسیله مراتب آمادگی خود را جهت همکاری با آن مقام محترم اعلام می دارم و عمیقاً تمایل دارم جای خالی آقای دکتر خالی بند را برای شما پر کنم. لازم به ذکر است در صورت انتخاب بنده به مقام منیع وزارت، بنده آمادگی دارم فی الفور از دانشگاه قازاد واحد عکسفورد مدرک یکترای خود را ارائه نمایم (یکی دیگه از همون مدرکا بگیرم میشه دوکترا اما فعلاً یکترا بیشتر ندارم). این مدرک توسط مدرن ترین نرم افزارهای گرافیکی تهیه شده و اصالت آن از هر جهت تضمین شده است. بعلاوه اینکه کاغذش اصلا پاره نیست و کاملاً سالمه.
ضمناً توجه به سن و سال کم بنده زیاد توجه نفرمائید، چون بنده بسیار زبر و زرنگ هستم و زبان دراز و تند و تیزی هم دارم و با گوش کردن رادیو مجلس یقین کردم که من از وزیر قبلی بهتر بلتم حرف بزنم.

با تشکر
آق مهندس

پانویس: لطفاً در را باز کنید. من الان زیر بارون پشت در وزارت خونه نشسته ام. زشته وزیر مملکت پشت در بسته بمونه

استیضاح

چند دقیقه ای از رای گیری می گذرد.
آقای لاریجانی عدم اعتماد مجلس به وزیر را اعلام می کند
و من هنوز دارم فکر می کنم
...
لاریجانی اون موقع چطور چنین آدمی رو به معاونت انتخاب کرد؟

پانویس: حرفهای دقیقه آخر آقای وزیر، خیلی تفسیر داشت. اما دیگه دلم نمیخواد تفسیرشون کنم. احساس می کنم لگد زدن به جنازه حساب میشه.
انکار نمی کنم که ایشون رو مناسب شغل وزارت کشور نمی دونستم. اما نه نحوهء استیضاح رو خوشم اومد، و نه نحوهء دفاع رو پسندیدم.
مشتی خزئبلات
...

Monday, November 03, 2008

پرسش گاه

امروز که خبر اعلام وصول 15 تا سئوال رو خوندم، یه جستجو زدم ببینم تا حالا چند تا سئوال پرسیده شده... بر اساس تاریخ اعلام وصول میشه این:

2 نوامبر 2008 - پانزده سئوال نمایندگان از وزرا
29 اکتبر 2008 - استیضاح وزیر کشور
26 اکتبر 2008 - 4 سئوال نمایندگان از وزرا
15 اکتبر 2008 - نه سئوال نمایندگان از وزرا
8 اکتبر 2008 - دو سئوال نمایندگان از وزرا
8 اکتبر 2008 - بر اساس مصوبه امروز مجلس شورای اسلامی اگر نمایندگان تا سه بار پاسخ‌های وزیر به سوالات را قانع كننده ندانستند،‌ رای سوم رأی عدم اعتماد خواهد بود.
7 اکتبر 2008 - 5 سئوال نمایندگان از وزرا
5 اکتبر 2008 - 5 سئوال
28 سپتامبر 2008 - 6 سوال
14 سپتامبر 2008 - 2 سئوال

گوگل ریدر تاریخ ها رو به صورت میلادی نگه میداره و من هم حوصله نداشتم به شمسی تبدیلشون کنم.

آی حال می کنم با این نمایندگان اهل پرسش و سئوال!
خوب. طی دو ماه گذشته چهل و هشت تا سئوال از وزرای دولت پرسیده شده، استیضاح یک وزیر قطعی شده و استیضاح یکی دیگر پیچونده شده. حالا یه وقت به من نگین برانداز و دشمن دولت. اما با این تعداد سئوال و تصویب اون قانونه، گمانم دیگه هیچکدوم از وزرا دوام نیارن. طفلک جناب رئیس آخرای دوره ریاست مجبوره یه نفری توی زمین فوتبال بازی کنه. اگه روز اول بهش انتقاد می کردیم یار گیری اش ایراد داره، برای همین بود. حالا موندیم خوشحال باشیم که دولت خودمون از پس مدیریت کشور بر نیومده و با این کارنامهء خراب داره رفوزه میشه؟ باور کن نمی تونم خوشحال باشم. آخه دولت خودمونه... ایرانیه... به خدا خیلی دلم میسوزه. خیلی.

پر از دردم

بی آبرو

خیلی جالبه! رئیس جمهور در دفاع از وزیر کشور میگه ایشون سی ساله دارن تو این کشور خدمت می کنن و مدرکشون برایم من ملاک نبوده!

خدا واقعاً شانس بده! ایشون که مدرک لیسانس و فوق لیسانسش را هم دانشگاه آزار انکار کرده. حالا فرض کنیم به خاطر دکترای جعلی آکسفورد محاکمه بشن. اما اون چیزی که مد نظر منه اون یکیه. منظورم اینه که ایشون سی ساله در پست های عالی و متعالی داشته کار میکرده و کسی هم بهش نمی گفته بالا چشمت ابرو. حالا مای بیچاره اگه یه عطسه بخوایم بکنیم سی دفعه این مدرکمونو باید ببریم برابر اصل کنیم و از دانشگاه صدتا استعلام محرمانه و غیر محرمانه بگیرن و با انجمن اسلامی دانشگاه مشورت کنن که ببینن ما تو دانشگاه نمازمونو سر وقت خوندیم یا نه.

من اصلاً دیگه کاری به هیچ جاش ندارم. نه که تو این کشور عدل از سر تا پاش داره میریزه؟ حالا فقط همینش مونده که آقای رئیس جمهور بگه استیضاح غیر قانونیه چون به عملکردش کار ندارن و به مدرکش کار دارن.
کاش صدای من به رئیس جمهور می رسید و میگفتم اگه راست می گی و اینقدر تو آدم عادلی هستی، یه مرحمتی کن نگاه کن که زیر دستهات با ما که همون کاغذ بی ارزش رو داریم چطوری هیکلمون رو سانت میزنن به معیارهای صد تا یه غازشون.

خوب البته اگه منم همچی پارتی داشتم کسی عمراً جرات می کرد به مدرکم ایراد بگیره. میرفتم فوق دکترا میگرفتم و باهاش وزارت هم می کردم.
البته برای شما که آبرو زیاد مهم نیست. برای همین وقتی هم مدرکتون جعلی میشه، بدون هیچ دغدغه ای خودتون رو میزنین به اون راه و میگین باید بری یقهء دانشگاه رو بگیری
!!!

کاش صدای من به رئیس جمهور می رسید و بهش می گفتم:
خدا... ایشالا یه روزی به شما خواهد فهماند
و آن روز، چهرهء گریان شما دیدنی است



هورااااا

رئيس‌جمهور گفت:  استيضاح وزير كشور را امري در راستاي استيضاح وزير و عملكرد وي نمي‌دانم و به همين خاطر در جلسة مجلس براي اين موضوع شركت نخواهم كرد.

- آخ جووووووون ن ن ن ن ن ن ن ن
!!!

Sunday, November 02, 2008

سرما

سرمای این روزها برای تو شاید تکراری باشد.

من آن ساعت را هنوز می خواهم. همان دقیقه که تو باشی و کمی بیشتر باشی.

دلم گاه گاهی از آن های های گریه کردن ها می هراسد.

تو اما مهربان.

راستی... یادم رفت بگویم.
آن حرفها که در گوش ات زمزمه می کردم، فی البداهه بود.

سرت بی رنج و دلت شاد
خانهء قلبت همیشه آباد
میان هر دو دستت سرسبز و پر برکت باد
مرا هم روز دیگر گر کنی یاد
...