Monday, December 07, 2009

برای امروز

من هم دانشجو بودم و به مناسبت روز دانشجو، با خودم فکر می کردم چطور شد که با کشته شدن چهار دانشجو سرنوشت یک نظام حکومتی رو به سراشیبی رفت.
 
من هم دانشجو بودم و بارها که چه عرض کنم، صدها بار زیر دست و پا ماندم، توهین شنیدم و تحقیر شدم. بارها و بارها هر کسی از هر کجا رسید، چلغوزکی روی صورت من هم انداخت و رفت.
 
من هم دانشجو بودم و جوان، پر انرژی و پر از تفکر و دنیایی از چراهایی که هیچوقت انگار به جواب نمی رسیدند.
 
این روزها کمی از دانشجو بودنم می گذرد. یک آدم معمولی شده ام که مثل هزاران کارمند کهنه کار، کت و شلوار می پوشد و دانشجوها را تماشا می کند.
 
من اما خاطراتم را از یاد نبردم. دانشجوها را هیچوقت تحقیر نمی کنم، توهین نمی کنم و به تمام چراها و تصوراتشان احترام می گذارم. آنها آیندهء روزگار ما خواهند بود.
 
این را فراموش نکنید. سرنوشت هر کشوری را تحصیل کرده ها و متفکران آن کشور رقم می زنند.

1 comment:

panti said...

همه مون يه روزي دانشجو بوديم و فكر ميكنم اين روزها داريم حسرت ميخوريم كه كاش الانم دانشجو ميبوديم تا ميتونستيم فارغ از هر دغدغه و مصلحت انديشي، همراه اين خيل عظيم و پرهيجان و انرژي بشيم و سرنوشت مملكتمون رو تغيير بديم...حيف كه اون دوران اينقدر زود گذشتتتتتتتتت