Sunday, January 16, 2005

طلا

در جستجوی طلا.

لطفا کفش محکم بپوشید. این جور راه ها اتوبان چهاربانده اسفالت شده نیست! گاهی کوره راه هم نیست. گاهی اصلا راهی نیست. راه را باید ساخت، باید صاف کرد، باید اسفالت کرد.

اگر خسته شدید و راه دیگر را انتخاب کردید: بروید. انتهای آن راه شاید از دست فروشها گوشواره ای تقلبی یا نیم کیلو موز خارجی گیر بیاورید. شاید شاید به طلافروشی ها برسید. اما طلا را نخواهید یافت و طعم پیدا کردنش را نخواهید چشید. تشویقتان کردم بروید. برای اینکه لایق طلا بودن اول از همه زانوی درست و حسابی لازم دارد و پایی که از زخمی شدن نترسد، نه چشم نگرانی که دائم نگاهش به ته دره باشد و آوازش ترس از افتادن. من نه به ته دره نگاه میکنم و نه از افتادن میترسم. به خاطر بسپارید که نترسیدن به معنی شجاع بودن با نترسیدن به معنی گستاخ بودن خیلی فرق دارد! گستاخان زیادی را در حال سقوط میبینم. اما تا بحال شجاعی را ندیدم که سقوط کند. برای هم قدم نبودن هیچ بهانه ای بین آدمهای شجاع قابل قبول نیست.

برایم آرزوی خوشبختی نکنید.
من فقط نیازمند دعای آدمهای مستجاب الدعوه ای هستم که بدون منت و ادعا سکوت میکنند و دعا میکنند

No comments: