Monday, June 02, 2008

قطار هوایی

یادمه. کاملاً واضح و روشن یادمه.

با حمید و آبرام به هزار دوز و کلک وقت ملاقات گرفتیم و رفتیم دیدن محسن هاشمی، مدیر عامل مترو. با طرحمان خیلی جدی مخالف بود. البته استدلالهایش را من قبول نداشتم. به خنده بهش گفتم شما به ما ثابت کردین متروی نفر کیلومتری 50 میلیون دلار خیلی ارزان تر از منوریل نفرکیلومتر 11 میلیون دلاره!
با همان استحکامی که داشت گفت شرکت مترو اگه بتونه بودجه دریافت کنه بهتره که اول طرحهای نیمه تمام خودشو تموم کنه. توی دلم باهاش موافق بودم. از سالها قبل خبر داشتم که مترو اصولاً از بودجه خیلی بدشانسی آورده و با دوز و کلکهای جانبی داره کارشو پیش می بره.
گفت شهردار خودش شخصاً داره روی همین قطار هوایی کار میکنه. رفته و چندتا از دانشجوهای خودشو آورده و با هم یه شرکت زدن و دارن مطالعاتشو انجام میدن.
کتابچه های گزارشات ارزیابی اقتصادی و فنی قطار هوایی رو که نشونمون داد مخم سوت کشید. شهرداری رفته بود ضعیف ترین و بی اعتبارترین تکنولوژی دنیا رو آورده بود بعنوان پیشنهاد فنی. اونم از یه شرکت ناشناس توی مالزی! از خودم خجالت کشیدم. با مذاکره فنی که انجام داده بودم خفن ترین کنسرسیوم راه آهن اروپا رو متقاعد کرده بودم که خودشون بیان روی این کار سرمایه گذاری کنن. اونهم برای ساخت سریعترین و ایمن ترین واگنها! هاشمی به این پیشنهادمون هم خندید. گفت به نفع خودتونه که پیشنهادتونو بذارین تو کشو. ما الان بهترین خریدها رو داریم از چین میکنیم! و باز مثال زد اروپاییها واگن قطارو میدن دونه ای هشتصدهزار دلار ولی ما از چین میخریم ششصد هزار دلار! البته بعداً توی کارگاههای تعمیرات مترو دقیقاً فهمیدم این دویست هزار دلار چه فرقی داره. واگنهای چینی به حدی از نظر کیفیت پایین هستن که از اون به بعد ترجیح دادم هیچوقت سوار مترو نشم. با خودم فکر کردم این از چینی ها، اگه مالزیایی ها هم همینجوری کار کنن که دیگه هوچ! قطارهوایی چرخ لاستیکی؟ لابد یه روز در میون باید پنچری چرخاشونو بگیرن یا اینکه چی؟
پیشنهاد داد که ما رو معرفی کنه به شهردار. شاید اونجا یه چیزی دندونمونو بگیره. آبرام قبول نکرد. بعداً گفت که این پیشنهادشو بیشتر یه تهدید می دونسته. بجاش پیشنهادات دیگه ای داد و گفت که حاضره تمام واگن ها رو مجهز به سیستمهای الکترونیک کنه که واگنها به حداقل استاندارد ایمنی برسن. مهندسای مترو جداً از ایمنی قطارهای چینی وحشت داشتن. بعلاوه موتورهای عتیقه محرک واگنها دائماً خراب میشدن و هزینه تعمیراتشون کم کم داشت کمرشکن میشد. راستش وقتی جعبه کنترل زیر واگن را باز کردند مو به تنم راست شد. چینی ها مدارات قدرت واگنها رو به روشهای قرن هیجدهم مونتاژ کرده بودن! یه خطای کوچیک در مدار جریان 750 ولت دی سی رو وصل می کرد به کل بدنهء قطار و شما می تونستین بزرگترین تاکسیدرمی جهان رو در ایستگاه بعدی تماشا کنین! بعدها در بازدید از سیستمهای قدرت شبکهء مترو نیز همین صحنه ها را مشاهده کردم.
اون موقع پرونده اتمی ایران به شورای امنیت نرفته بود و آبرام معتقد بود که مترو بخاطر معاملات سیاسی ناچاره از چین خرید کنه. وگرنه دویست هزار دلار چیزی نیست که یه واگن چینی جیزقیل مشنگ رو به واگنهای آلستوم ارجحیت داده باشه. قیمت این واگن های چینی اگه تو ایران ساخته بشه صدهزار دلار هم نمیشه.
عجالتاً از این ملاقات که هیچ چیز عاید شرکت ما نشد. فقط درس گرفتیم که ما چون توی باند نیستیم، سهمی نداریم.

این روزها خبر از نامهء آقای قالیباف میخواندم که گزارش داده بود از میلیاردها ریالی که در دورهء شهردار قبلی خرج پروژه ای شده بود که امکان پذیری آن هنوز اثبات نشده بود!

جداً تبریک میگم آقای رئیس جمهور!

No comments: