Monday, September 11, 2006

سیلاب

سیلابی از بکارت های دست خورده چشم هایم را آزار میدهد.
چشمهایت را از من جدا کن
من هنوز عاشق چشمهای تو هستم و تو میدانی که دور از آنها چه روزگاری میگذرانم
اما
دلم نمیگذارد که دست دراز کنم و دستت را بگیرم
...

No comments: