در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر زخاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم
...
راستی
یادم رفت بهت توصیه کنم که وقتی خواستی زندگی یه نفر رو به لجن بکشی
یادت باشه چکمه و دستکش لاستیکی حسابی بپوشی
خوب نیست وقتی رفتی سراغ نفر بعد دست و پات بوی لجن بده
ضمنا مسواک یادت نره
یا یه آدامس نعنایی
اصلا بهتره عوض بشی
چون تمام هیکلت بوی لجن میگیره
روحت رو هم عوض کن
چون اونم بو میگیره
برای همینه که اولین قولی که همه به هم میدن
اینه که میگن تا روزی که مرگ بین ما فاصله بندازه
تا روزی که مرگ بین ما فاصله بندازه
برم بمیرم؟
این فاصله ها هیچ توجیهی نمیپذیره
باور کن
پراکنش کلماتی چند از دهانی نامعین. کشکولی بدون کشک و کول. سازمانی بی سر و ته ولی منظم تر از تمام حکومتهای ایرانی بعد از فروپاشی کمونیستم
Thursday, September 14, 2006
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment