Thursday, September 14, 2006


در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر زخاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

...
راستی
یادم رفت بهت توصیه کنم که وقتی خواستی زندگی یه نفر رو به لجن بکشی
یادت باشه چکمه و دستکش لاستیکی حسابی بپوشی
خوب نیست وقتی رفتی سراغ نفر بعد دست و پات بوی لجن بده
ضمنا مسواک یادت نره
یا یه آدامس نعنایی
اصلا بهتره عوض بشی
چون تمام هیکلت بوی لجن میگیره
روحت رو هم عوض کن
چون اونم بو میگیره

برای همینه که اولین قولی که همه به هم میدن
اینه که میگن تا روزی که مرگ بین ما فاصله بندازه

تا روزی که مرگ بین ما فاصله بندازه

برم بمیرم؟
این فاصله ها هیچ توجیهی نمیپذیره
باور کن

No comments: