در يك فضاي دو بعدي از نوع خودم گير افتاده ام. چشمهاي تو هم كه مزيد بر علت و ماجراي روزهاي نيامده كه هنوز پيشاپيش آبي اند و گهگاه دردناك.
راستي اگه گفتي كجاي زندگي ميشه به چيزي عشق ورزيد كه هيچ گناهي رو معني نكنه؟
دوستم ميگفت آدمهايي كه وارد زندگي ات ميشن سه دسته اند. دسته اول براي يك دليل، دسته دوم براي يك فصل و دسته سوم براي يك عمر...
با تشكر مجدد از دوستهاي هميشگي براي يك عمرم: حميد و هومن.
راستي. بايد از چشمهاي تو هم كه با من آشتي كرد تشكر كنم. نميدانم چطور شد كه در اين مسافرت ناگهاني اينطور كوتاه يادم كردي و ...
پراکنش کلماتی چند از دهانی نامعین. کشکولی بدون کشک و کول. سازمانی بی سر و ته ولی منظم تر از تمام حکومتهای ایرانی بعد از فروپاشی کمونیستم
Sunday, January 21, 2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment