Thursday, December 07, 2006

عادت ندارم از خودم دفاع کنم و بخواهم به هزار دوز و کلک و هزار ریز و بغل توجیه کنم که دارم چه اشتباهی مرتکب میشم یا اینکه دقیقا چه اشتباهی مرتکب شده ام.
عادت دارم هر کس هر حرف سرزنش آمیزی به هر کس دیگه زد به خودم بردارم و هزار بار خودم رو حتی به خاطر اشتباهات دیگران سرزنش کنم
عادت دارم فکر کنم این من نیستم که داره از دیگران سخنان محبت آمیز بشنوه
همیشه عادت داشته ام که همه سرزنشم کنن و با فریاد توی سرم بکوبن که دوستم دارن
و بعد من بفهمم که از تمام آزارهایی که میبینم باید مفهموم دوست داشته شدن را باید برداشت کرد
عادت نداشته ام وقتی کسی را دوست میدارم آزارش بدهم
عادت داشته ام همیشه فکر کنم که وقتی کسی را دوست دارم
دلم میخواهد همیشه ببینمش
اما نمیدانم چقدر
کافی نیست
عادت داشته ام همیشه باور کنم که خیلی از آدمهایی که دوستشان دارم چه به دلخواه و چه غیر ارادی باید دور از من زندگی کنند
عادت دارم به هر زوری هست به خودم بباورانم که باید برای همه شان آرزوی خوشبختی کنم
و یک قدم آنطرف تر به فکر خودم باشم و تمام احساساتی که برایم همیشه تنها همین فاید را داشته اند
که به هر کسی دل بستم
بعدا با تمام درد و سکوت به سادگی و بدون اینکه حتی یک کلمه صدا
دل بکنم و بروم پی کارم
باور کردم که تقصیر من نیست که یاد گرفته ام همه را دوست داشته باشم
حتی اگر آن آدم از من متنفر باشد
باور کردم که این فقط یک هدیه خداوندی است
که ساعتها مقابل یک نفر آدم بنشینی
باهاش حرف بزنی
تشویقش کنی به زندگی
روی اعصابت راه برود
غصه ات بدهد
بعد هم وقتی رفت احساس کنی که هیچ منفعتی برای زندگی ات نداشته
و فقط داشتی تمام این ساعتها دوست داشتن هایت را بی هیچ حرف و حدیثی تقدیم میکرده ای
به جز اینکه تمام شب از درد قلب و سینه و مابقی اعضا و جوارح ضجه بزنی
و او فردا از کرمانشاه به تو زنگ بزند که حرفهای دیروز تقریبا هیچ فایده ای نداشته و او حتی به خودش زحمت نداده که به حرفهای تو فکر کند
...
ما مردها اینجوری هستیم. نسبت به هم واقعا بی تفاوتیم. نسبت به تمام آنچه از احساس و عاطفه در درون یکدیگر میبینیم بی رحمیم
ما زنها هم همین شکلی هستیم که هستیم. انعکاساتمان صد برابر بیشتر از آن است که بتوانیم خودمان درک کنیم
به سادگی دل میبندیم و به سادگی آزرده میشویم.
...
شاید فکر کنی که من آدم بی عاطفه ای هستم
شاید هم باشم

اما میان بهت و سکوت
دوستانم را بدون احساس دوست دارم
دوستانم را تا بی نهایت دوست دارم
دوست دارم مزاحمم باشند
دوست دارم مزاحمشان باشم
دوست دارم وقتشان را بگیرم
دوست دارم یکی را داشته باشم که با تمام عقلهای عمیقمان
با همدیگر فقط و فقط احمق باشیم
هیچ احساس پنهانی نسبت به هم نداشته باشیم
و اگر هم روزی حرفی زدیم که باعث آزردگی شد
باز هم با هم بمانیم و سعی کنیم همدیگر را ببخشیم


...

1 comment:

Anonymous said...

:)
ohum