Thursday, January 12, 2006

یه خوانندهء لوس آنجلسی رو نام ببرید که لحنی بسیار بسیار شبیه به لحن شیرین و الواطی من داره:
وقتی حس میگیره و توی شعرهای «قشنگ» اش اونقدر «پیغمبرانه» حرف از خدا میزنه و چهل و هشت تا دختر فیلیپینی لخت کنارش عین اسپند دونه دونه دارن بالا پایین میپرن و حلقه کبود مستی budweiser زیر چشماشه. و از بیست قدمی متصدی دوربین از بوی تریاکش به سرفه افتاده... (خیلی خوب بابا خودم میدونم که تریاک سرفه نمیاره! مثلاً گفتم! تصور بلدی بکنی؟)... با دیدن اینجور آدمها قبول کن که حرف از خدا زدن یه ذره آدم رو توی شک میبره... نکنه منم شبیه همون کثافت بشم؟؟؟

+ دارم میرم که برم خودمو از بالای برج میلاد پرت کنم پایین. کسی با من کاری نداره؟
- ببین سر راه این آشغالا رو بزار سر کوچه. زیاد هم طولش نده. زودم برگرد میخوایم شام بخوریم.

No comments: