Saturday, August 09, 2008

1

زنهای عرب که در جمعیت خودشان را به مردها می مالند. عصبی می شوم. برایم عجیب است. قبلاً فکر می کردم این فطرت آدمیزادی است که مرد خواهان باشد. آقای مشاور خانواده در کلاس می گفت نه، برعکس است، اما زنها ساکتند و مردها فعال! خانم همسر که می بیند رنگم پریده دستم را می کشد. می گوید: مواظب باش. این زنهای عرب هزار جور کلک بلدن!

2

خانم همسر از خواب پریده و خیلی جدی به من میگه: نمیذارم از چنگم فرار کنی! ظاهراً خواب دیده که من سرش هوو آوردم.

3

در حرم هستیم. زن رو به مردی کرده و با جیغ و گریه بلند و سریع حرف می زند. از حرفهایش فقط چند کلمه ای ناله و نفرین را می فهمم. مرد با ناراحتی دائم به او اشاره میزد که سکوت کند و زن با شدت بیشتری جیغ میزد. محل نمیگذارم و میرویم. همسر به من می گوید به شوهرش شکایت می کرده که مردی مزاحمش شده و او خیلی ترسیده بوده و چرا مرد آنجا نبوده که ازش دفاع کنه!!! گفتم زورش ظاهراً به همین یکی رسیده. بلد بود سر همون مزاحم جیغ میزد.

4

در هواپیما نشسته ایم. من وسط و همسر کنار پنجره. دختر چادری که از در ورودی صدای قهقهه هایش سکوت را به هم زده خنده کنان نزدیک می آید. متوجه می شود که جایش کنار ما است. خنده اش کور میشود. رو به من میکند و می گوید «میشه...» اخم من را که می بیند، رو میکند به همسر من و می گوید: «میخواهید جاتون رو عوض کنین که راحت تر باشیم؟» همسرم با غرولند بلند می شود. دوستان دختر از دور اشاره می کنند. مرد دیگری را راضی به بلند شدن کرده اند. بدون اینکه نگاهمان کند راهش را می کشد و میرود.

5

سه مهماندار هواپیما مشغول راضی کردن مسافر دیگری هستند. زنی عرب که سیاه پوشیده و پوشیه بسته و دستهای چروکیده اش نشان از زنی فرتوت را دارد. دائم اشاره می کند به پسربچه ده ساله ای که صندلی کناری نشسته و می گوید «نامحرم!» اصرار دارد جای دیگری بنشیند. مهماندار به مردی که همراهش است توضیح میدهد که صندلی مورد نظر آن خانم جلوی پنجره اضطراری است و بدلیل ایمنی نمی توانند اجازه بدهند آنجا بنشیند.

6

تیتر خبر بی بی سی: یک آگهی اجتماعی در بریتانیا نوشته است: «خشونت رفتار در خانواده در هر هفته موجب مرگ دو زن می شود. نگذارید دوست شما یکی از آن دو باشد. با مرکز ملّی رسیدگی به خشونتهای خانوادگی تماس بگیرید».
خشونت در انگلستان، به قول خودشان «یکی از متمدن ترین کشورها» از هر دو زن، یکی را میکشد!

7

همه با من غریب برخورد می کنند «نکنه تو از اون مردهایی هستی که زن را خانه نشین می خواهند؟»

تا کنون اینچنین بوده ام؟ من حتی در گروه دویست و خرده ای دوستانم هم چنین کسی را ندیده ام. فقط یک نفر که همه دسته جمعی او را «احمق» خطاب می کردند.

8

وبلاگ فمینیست های زیادی را می خوانم. با سرسختی خاصی ستمگری مردها را عامل بدبختی زنها می دانند و نگران تصویب قانون جدید خانواده هستند.

مگر تا کنون با قانون زندگی می کرده اند؟ خدا می داند.

9

شما را چه شده است؟ روی سخنم نه به مردها است و نه به زنها. رو به همه شما هستم.

به کجا چنین شتابان؟

چرا همگی دست به دست هم برای تخریب فرهنگ و انسانیت داریم تلاش می کنیم؟

No comments: