Sunday, August 03, 2008

ماجراهای یک سرباز و یک تار مو
...

ایشان و ایشان تنها وبلاگهایی بودند که دیدم صدای اعتراضی بلند کردند.

گرچه به نظر موضوعی پیش پا افتاده به نظر می رسد.
اما من نگرانم.
پشتیبانان ما برای برقراری امنیت کشور، کسانی هستند که اگر به هر دلیل دچار مشکل شوند، هیچکس به آنها کمکی نخواهد کرد.
هر روز و هر شب چشمهایم نگران این برادران جوان است که انگار هیچکس نگرانشان نیست.
دلم به درد می آید از غربتشان که اینگونه اسیر سیاست بازی آدمها شده اند و هیچکدام از سیاسیون مملکتمان صدایی بلند نمی کنند.
شاید این فرق ما است با کشورهایی مثل آمریکا که برای نجات چند گروگان دست به عملیات نظامی در ابعاد وسیع می زند.
...

برادران!
شک می کنم در ایمانتان
وقتی نیرو و انرژی صرف شدهء شما برای کتک زدن دختران جوان چند هزار برابر بیشتر از نیروی صرف شده برای نجات سربازان گروگان ایرانی است.
شک می کنم در انسان بودنتان
شک می کنم در دوست بودنتان
شک می کنم. به همه چیزتان شک می کنم.
احساس می کنم شما متعلق به این سرزمین نیستید.

No comments: