Tuesday, September 16, 2008

صدا و سیما

به امید سر کویش پر و بالی فکنم... شعر بسیار زیبا و مست کننده است. دقیقاً برعکس سریالی که این شعر در تیتراژ انتهایی اش خوانده می شود.

حکایت آنکه کچل را صدا زدند زلفعلی. حالا صدا و سیمای ما هم انگار مسابقه گذاشته برای آموزش انواع و اقسام روشهای اعتیاد، دروغگویی، پست فطرتی، زشتی و بی اعتباری آدمها. در سریالهای رمضان که به حول و قوه الهی یکی از یکی پر بیننده ترند، مسابقهء نامرئی کارگردانان و نویسندگان سریالها را می بینی که برای هر چه زشت تر کردن چهرهء آدمها از هیچ اغراقی فروگذار نمی کنند. شما را از عبادتتان خجالت زده می کنند. در تعجبم که چه حکمتی در این برنامه سازی مبتذل وجود دارد؟

شاید منظورشان دعوت مردم به حق و حقیقت است. برای همین است که برادر کشی و حرام خوارها را اینقدر با جزئیات کامل تصویر می کنند. سریال «بزنگاه» مثال جالبی از محبت خانوادگی است.
شاید منظورشان دعوت مردم به پاکی و صداقت است. برای همین دروغگو ها را بسیار موفق و پیشرو نشان می دهند. در تمام سریالهای این ماه «دروغ» یک اتفاق ساده است که هر کسی انجام می دهد، اشکالی ندارد، جرمی نیست و عقوبتی هم ندارد. البته بعد از فاش شدن دروغ، اطرافیان داستان کمی آزرده شوند که آنهم به سادگی رفع می شود.
شاید منظورشان دعوت مردم به عبادت و توبه است. برای همین انواع و اقسام گناهان را طوری نشان میدهند که انگار بخشی از زندگی مردم است. خوشبختانه صدا و سیما در نشان دادن گناهان خیلی دستش باز نیست و گناهان قابل تصویرشان فقط دروغ، غیبت، دزدی و شاید آدمکشی باشد. خدا را شکر که همین موارد را هم چنان با مهارت نشان می دهند که مسلمان و کافر همگی سر این سفره بالسویه نشسته اند.
شاید منظورشان دعوت مردم به حفظ اعتقاد و عقل دینی است. برای همین مومنان و معتقدان هر داستان نیز به نوعی ناقص العقلی منحصر به فرد از آب در میایند! نقش مادر مسعود با آن عبادتهای سوزناکش که با مرگ عروس از پسرش متنفر می شود و با خشک مغزی منحصر به فرد نقشی درخشان می آفریند، یا نقش مادر خانواده در «مثل هیچکس» که با ریختن گندمها جامه سیاه می پوشد و در تمام خوبی های خدا و معصومین شک می کند و پیشاپیش به استقبال فاجعه می رود را در این کلکسیون کنار نقش بقیه افراد ساده لوحی بگذارید که نمازشان ترک نمیشود و هیچ عقلی هم برای متدین بودن ندارند: آنها صرفاً از روی عادت مسلمانند، نه از روی انتخاب و تفکر. مسلمانانی که من می شناسم صد پله از ایشان بالاتر و بهترند!

نمی دانم دیگر چه منظوری دارند. اما دیده ام که در انتها، ظالم ترین آدمها بدون دیدن عقوبت های آنچنانی ناگهان به خود می آیند! دروغگوها خودشان خود به خود پشیمان می شوند و گناهکاران ناگهان بر اثر تابش اشعه ای الهی از آن بالا به راه راست هدایت می شوند. به حول و قوه الهی هر کس هم که مسلمان باشد در تلویزیون در گروه مردانه با ریش و در گروه زنانه با چادر قابل تشخیص است. بقیه هم که کشک. عملاً گروه مسلمانان عادتی، خیلی نمی دانند چگونه کسی را باید به راه صلاح آورد، چون خودشان هم هیچوقت هدایت نشده اند. آنها بر حسب اتفاق در مسیر هدایت قرار گرفته اند.
عجیب تر از این حکایت، بازی پر مهارت تمام بازیگران است که بطرز معجزه آسایی، تمام بازیگران نقش منفی چنان در قالب خود ذوب شده اند که انگار حرامزادگان بالفطره ای هستند و نود و نه درصد زمان هر برنامه به نشان دادن ایشان مشغول است. اما در مقابل نقشهای مثبت چنان کمرنگ، ضعیف و مغلوب هستند که دست آخر نمی دانی کارگردان قرار بوده طرف کدامیک را بگیرد و توهم میگیردت که متاسفانه در آخر سریال کارگردان بر خلاف میل شخصی اش، ناچار شده نقش مثبت را موفق نشان دهد.
همه این ترکیب جالب، بعد از همه فراز و نشیب های داستانی و مفهومی، به موضوعات مشترکی می رسند که انگار به سادگی مشخص است دستورالعمل کتبی مشخصی در پس پرده آنها بوده است: دستور العمل سریال های ماه رمضان!
در همه سریالها به اعتیاد اشاره مستقیم و واضح شده است. از چهار سریال، سه تای آنها یکی از شاخص ترین پرسناژهای داستان معتاد است. داستان اختلافات خانوادگی و دختر و پسرهایی که از اولین قسمت سریال، معین می کنند که دقیقاً در آخرین قسمت قرار است عروسی کدامشان حسن ختام داستان باشد، حضور یک نقش منفی بسیار موفق و نافذ در مقابل یک نقش مثبت رنگ باخته و منفعل و در اکثر موارد بی عقل و سبک رفتار، فقرهای تلویزیونی در خانه های چند هزار متری و... بعد از همه این برتری های انکار ناپذیر، شعرهای عرفانی و موسیقی و تیتراژی که حتی کمترین ارتباطی به داستان فیلم ندارد. طبق دستورالعمل افراد منحرف و خطاکار بایستی مشمول رحمات ماه برکت شده و دست از بدی هایشان بردارند و در موارد بسیار جزئی تنبه شوند و در اکثر موارد مفت و مجانی بخشیده شوند.

اما واقعاً در کدامیک از این سریالها شما نقش مثبت را دارای عقل کامل، موفق و قدرتمند می بینید؟ واقعاً کدامیک از این سریالها به شما نشان می دهد که انسانهای متدین و پرهیزگار از مقام امن و موقعیتی صحیح برخوردارند؟ کدامیک از این داستانها شما را متقاعد می کند که خوب بودن بهتر از بد بودن است؟ کدامیک از این سریالها بجای نشان دادن جنبه های منفی زندگی اجتماعی ایران امروزی، کمی هم شما را خوشحال کند که در ایران زندگی میکنید؟
اما واقعاً کدامیک از این برنامه ها حتی به قدر یک اپسیلون به شما فرهنگ خوب زندگی کردن را یاد می دهد؟ کدامیک از این سریالها به مردم این فکر را القا می کند که باید از گناه ترسید؟ باید از خدا و عقوبتش ترسید؟ باید نگران حق الناس بود؟

زنگ هشدار برای ترویج ابتذال و فرودستی، نه به آن معنی که در آگهی های نیروی انتظامی می بینید، بلکه به شکل واقعی را باید به صدا در آورد. ابتذال و فرودستی فقط مواد مخدر و بی حجابی نیست.

باید به همه هشدار دهیم. چادر حجاب خوبی است، اما همه چیز نیست. اعتقاد فقط پختن سمنو نیست، اعتقاد «محکم بودن در برابر توفان حوادث» است.

باید به همه هشدار دهیم. نماز کامل ترین عبادت است. اما فراموش نکنید! «خوارج همه از نمازگذاران بودند و حافظان قرآن». مومنان واقعی «دروغ نمی گویند»، «غیبت نمی کنند» و «همه از دست و زبانشان در امان اند» و «حق الناس را محترم می شمارند».

باید به همه هشدار دهیم. گناه، فقط خوردن روزه نیست. گناه، فقط اعتیاد نیست. «دروغ» دشمن زندگی است. نابود کننده انسانیت است. «غیبت» موجب زوال اجتماع است و تمام روابط انسانی را مثل اسید نابود می کند.

باید به همه هشدار دهیم. متاسفانه میکروفون دست آدم صحیح نیست. آدمهایی که اگر کمی دیگر پیشرفتشان بدهی، برای خنداندن مردم حتی از توهین به مقدسات دین هم ابایی ندارند. جداً درد میکشم از آدمهایی که حتی نمی دانند چگونه «چادر» سر کردن را باید یاد دخترها داد. من حتی حالم به هم میخورد وقتی قربان صدقه های خودشان را می بینم در هنگام ارائه گزارشات تحلیلی و اینکه این برنامه قرار بوده چه چیزهایی را آموزش دهد و من بیچاره فکرم به هر کوره راهی رفت جز این کلمات به صلاحی که آقایان می فرمودند.

جداً به حال صدا و سیما اسف می خورم که بجای مکانی برای پیشرفت انسانها، تبدیل به باتلاق ابتذال فرهنگ و اخلاق شده است: سال به سال دریغ از پارسال

1 comment:

Anonymous said...

صد در صددددد باهات موافقم! حالا غیر از همهء اینا، ترویج خرافاتی رو که هر سال در قالب سریالهای ماه رمضون فه خورد ما میدن خیلی جالبه! یکی چشم برزخی داره، یکی انسانه ولی شیطانه، امسالم که این افسانه بایگان با این عبادات ملکوتی و عرفانیش که هر بار یه سفر به بهشت داره ما رو نمودار کرده!!!!!!!!