Wednesday, February 28, 2007

پسرم
اینقدر تواضع کرده ای که قیافه ات شده شبیه آجیل تواضع
!!!

Saturday, February 24, 2007

و امروز روزی بود که ما مهندس ها قربان همدیگر رفتیم
و فهمیدیم که در پیشرفت جامعه بشری نقش بسیار موثر و مفیدی داشته ایم
و توانستیم به خودمان بقبولانیم که اگر ما نبودیم علی القائده سنگ روی سنگ بند همی نمی گردید
و شاید هزار اتفاق دیگر
...

Wednesday, February 14, 2007

مهندس شیوای عزیز
دیشب که داشتی از پدرت حرف میزدی واقعا نمیدونم چه حسی بود
انگار بند از بند بدنم باز میشد و سست میشدم
نمیدونم چرا واقعا نفهمیدم
که چرا گوله گوله اشکهام داره میریزه
بیشتر ازاین متعجب بودم که عمری اگه زور بزنم هم نمیتونم به این راحتی اشک بریزم
اما با این همه صدای محکم و آرومت که حجم درد توش انگار هیچی نیست برام خیلی محترمه
آدمهای بزرگ وقتی پدرشان را دوست دارن انگار دوست داشتن هاشون هم بزرگ میشه
اصلا قیافهء دوست داشتنشون هم بزرگ میشه
نمیتونم تصور کنم که میتونی
و چقدر تلخه که آدم ببینه پدرش مثل گل جلوی چشماش پر پر میشه
خوب
اگه تو نمیتونی براش کاری بکنی قطعا من هم نمیتونم
اما احمقانه اس که حتی بلد نیستم چطوری باهات همدردی کنم
همینجور عین دیوونه ها هی تکرار میکنم
متاسفم... متاسفم
...
...
...
جداً متاسفم
خدا بهت صبر بده
یا شاید اگه صلاح باشه این پر پر زدن رو کوتاه تر کنه که لااقل کمتر درد بکشین
موش موشک آسه برو آسه بیا
تا کمیتهء تعیین مصادیق سایت های اینترنتی غیر مجاز گازت نزنه
...

حرف بد نزن، نگاه به نوامیس مردم نکن، خاله زنک بازی درنیار و فقط از گل و سبزه و شمع و پروانه حرف بزن. اگر کسی رو هم دوست داشتی بهش نگو «دوستت دارم» چون فیلتر میشی. بگو «دوستتان میداریم» تا همه بگن: واااااای چه با نمک!!!! تو آخر استعدادی!!! هیچکس هم فکر نمیکنه که ادای مهران مدیری رو درآوردی ها؟ همه اش استعداد و هنر خودت تنهاییه...

به هر حال اینکه به قول فرنگی ها روز سن ولنتاین پر از شادی باشه.

Tuesday, February 06, 2007

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو
شاهراهیست که منزلگه دلدار من است

بنده طالع خویشم که در این قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار من است

طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش
فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است

باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است

شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
نرگس او که طبیب دل بیمار من است

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
یار شیرین سخن نادره گفتار من است
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, You gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special

Once bitten and twice shy
I keep my distance but you still catch my eye
Tell me baby do you recognise me?
Well it's been a year, it doesn't surprise me

(Happy Christmas!) I wrapped it up and sent it
With a note saying "I Love You" I meant it
Now I know what a fool I've been
But if you kissed me now I know you'd fool me again

A crowded room, friends with tired eyes
I'm hiding from you and your soul of ice
My God I thought you were someone to rely on
Me? I guess I was a shoulder to cry on
A face on a lover with a fire in his heart
A man undercover but you tore me apart
Oooh Oooh
Now I've found a real love you'll never fool me again...

Thursday, February 01, 2007

اشک میریزیم
...
دستمال بده بابا