Saturday, December 26, 2009

دلیل تاریخ

راستی در این ایام کسی هم جرات می کند بگوید کوفیان چرا امام حسین را کشتند؟

تحقیق کنید. من آنچه یاد دارم این بود که گفتند چون حسین بر امام وقت خود خروج کرده او را خارجی نامیدند و خونش را مباح دانستند و کافر شمردندش.

Wednesday, December 23, 2009

اينقدر دلم می خواست این آقاي پوتین رئیس ما بود.
یه جورایی خیلي باهاش حال می کنم
 
متن خبر رو بخونین

ببخشید؟


پرونده‌هاي هتاكان به آرمان‌هاي انقلاب اسلامي با صدور كيفرخواست از سوي مدعي‌العموم به دادگاه انقلاب اسلامي تهران ارسال شد.
 
این یعنی چی؟

Wednesday, December 09, 2009

ما هم که نفهم

روز سیزدهم آبان تلویزیون تظاهرات میلیونی ملت را نشان داد که در یکی از کوچه های شهر جمع شده بودند و مرگ بر آمریکا می گفتند. جمع کثیری از پیرمردها و قلچماقهای دانشجو نما هم جلوی دانشکده فنی جمع شده بودن و قص علی هذا.
 
حضور این جمع میلیونی باعث ترک خوردن استخوانهای استعمار شده بود
و
...
 
ما هم که بی شعور.
 
شعار هفته: تلویزیون مچکریم!

Monday, December 07, 2009

برای امروز

من هم دانشجو بودم و به مناسبت روز دانشجو، با خودم فکر می کردم چطور شد که با کشته شدن چهار دانشجو سرنوشت یک نظام حکومتی رو به سراشیبی رفت.
 
من هم دانشجو بودم و بارها که چه عرض کنم، صدها بار زیر دست و پا ماندم، توهین شنیدم و تحقیر شدم. بارها و بارها هر کسی از هر کجا رسید، چلغوزکی روی صورت من هم انداخت و رفت.
 
من هم دانشجو بودم و جوان، پر انرژی و پر از تفکر و دنیایی از چراهایی که هیچوقت انگار به جواب نمی رسیدند.
 
این روزها کمی از دانشجو بودنم می گذرد. یک آدم معمولی شده ام که مثل هزاران کارمند کهنه کار، کت و شلوار می پوشد و دانشجوها را تماشا می کند.
 
من اما خاطراتم را از یاد نبردم. دانشجوها را هیچوقت تحقیر نمی کنم، توهین نمی کنم و به تمام چراها و تصوراتشان احترام می گذارم. آنها آیندهء روزگار ما خواهند بود.
 
این را فراموش نکنید. سرنوشت هر کشوری را تحصیل کرده ها و متفکران آن کشور رقم می زنند.

Tuesday, December 01, 2009

ظالمانه

رئیس سازمان بازرسی کل کشور قرار دادن ایران در رتبه 168 نظامهای اداری فاسد جهان از 180 کشور جهان را ظالمانه و ناصحیح خواند.
 
رئیس سازمان بازرسی کل کشور اشکال عمده در این بخش را تعلل برخی ادارات در ایران در ارائه آمار و اطلاعات دقیق از وضعیتشان بیان کرد و افزود: متاسفانه ادارات در کشور، آمار و اطلاعات دقیقی را ارئه نمی کنند و در ارائه آمار به سازمان بازرسی نیز با تعلل برخورد می کنند. پورمحمدی اضافه کرد: از برخی از ادارات انتظار داریم تا زودتر آمار و...
 

Saturday, November 14, 2009

بابا زبان خارجه

خواهران عزیزی که در بدر دنبال آرش می گردند و عجیب که همگی با هم اینهمه هم مسلمان می نمایند. همگی با هم چادر به سر دارند و عکس ندا را هم با حجاب کامل به دست گرفته اند. این البته با آن شال سبز انداختن جناب رئیس پیروز در جشن پیروزی اش خیلی تفاوتی ندارد. تمایل بی حد و حصر شما برای بالا کشیدن آنچه بهانه و دلیل است به نفع خودتان را کاملاً می شناسم. در این جهان خاکی هیچ دلیلی وجود ندارد مگر آنکه به نفع شما باشد.
روزی از روزها شما را در ردیف فریب خوردگان نام خواهند برد.
اما هر چه گشتم جایی ندیدم که خدا قول داده باشد از مجازات فریب خوردگان صرف نظر کند.
کاش لااقل یک باتوم خورده بود به بدنتان تا اینقدر در اتهام قتل جدی نمی شدید. کاش لااقل جرات کرده بودید و در آن ساعتها سری به جایی که ندا کشته شد زده بودید. کاش کمی عقل داشتید و قبل از اقدام کمی هم به کاری که می کنید فکر می کردید.

Wednesday, November 11, 2009

آرش بیا اینجا

خواهران بسيجي براي استرداد شاهد اصلي كشته شدن ندا آقاسلطان، در برابر سفارت انگليس تجمع مي‌كنند.

متن خبر

احتمالاً شعار می دادن: بهش بگین بیاد منم بغل کنه

Sunday, November 08, 2009

فرق

چناب رئیس فرمودن باید تعریف نخبه عوض بشه. چون نخبهء واقعی فرق دوست و دشمن رو می فهمه.

من هم کاملاً با ایشون موافقم. کاش تعریف نخبه جوری عوض بشه که نخبگان تقلبی حداقل قبل از سقوط اجتماع به قعر دره، از نقاط حساس مثل صندلی آقای راننده و صندلی جناب خلبان و مانند اینها پیاده شوند و به مشاغلی در شان خودشان مشغول شوند.

 مثلاً این نخبه های تقلبی که فرق «مردم» و «خس و خاشاک» رو نمی فهمن، اون نخبگان تقلبی که فرق تورم نقطه به نقطه با تورم واقعی سالانه رو نمی فهمن، اون نخبگان تقلبی که ریشهء تمام بلایای بشریت رو در عدم پیروی از اعتقادات خاص خودشون می دونن و پیروان اعتقادات غیر از خودشون رو حتی به قدر بزغاله هم قبول ندارن، اون نخبه های تقلبی که فرق «دین» و «فرمایشات» را نمی فهمن و حرف بالای حرف یه نفر زدن رو با کفر مطلق یکی می دونن، اون نخبه های تقلبی که با مدرک تقلبی و پارتی بازی روی سر مردم سوار شدن و مخالفانشون چه حرفها نشنیدن، اون نخبه های تقلبی که به سادگی به روی خیلی حوادث و جرائم چشم بستن و به سادگی ادعا کردن «نظام در حوادث اخیر مظلوم واقع شد»، اون نخبگان تقلبی که به هر حیله ای می خواستند ثابت کنند افرادی مثل ندا بطور برنامه ریزی شده خودشان کشته شدند (!)، و بسیاری نخبگان تقلبی دیگر...

Wednesday, November 04, 2009

-

دولت سالانه 100 هزار ميلياردتومان يارانه مي‌دهد كه اگر مستقيم بخواهد به مردم برسد با توجه به جمعيت 70 ميليون نفري به هر نفر 14 هزار تومان خواهد رسيد.

متن خبر

یکی منو روشن کنه ببینم من سوادم نم کشیده یا اینکه آقایون واقعاً ملت رو احمق فرض کردن؟ آخه چطوری یکصد هزار میلیارد تقسیم بر هفتاد میلیون میشه 14 هزار تومن؟ یعنی این قبض های برق و تلفون و گاز و اینها که هر دفعه سی چهل هزار تومن منت سوبسید و اینهاش روی سرمونه از مبلغ سوبسید دولت هم بیشتره؟

پ.ن. جهت اطلاع من چند مرتبه توی ماشین حساب زدم اون مبلغی که در بالا فرمودن رو محاسبه کردم شد یک میلیون و چهارصد هزار تومن یعنی هزار برابر اون مبلغ بامزه ای که میخوان بعنوان هدفمند کردن یارانه ها بندازن جلوی مردم. این مبلغ یعنی حدود ماهی یکصد و بیست هزار تومن.

حالا دیگه خود دانید.

Monday, November 02, 2009

رئیس خوب

به این میگن یه رئیس خوب. در حالیکه هنوز تکلیف بعضی از وزرا روشن نشده و وزرای قبلی هم با ضرب و زور رای گرفتن، برای خودش معاون تعیین می کنه و رئیس دفتر عوض می کنه.

خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
...

Saturday, October 31, 2009

پرسش

خیلی دارم جستجو می کنم ببینم این دانشجویی که در اون مراسم یه حرفهایی زده بوده که به نظر خیلی ها شجاعانه اومده چی گفته. عجیبه ولی در هیچکدام از اخبار رسمی یا غیر رسمی منعکس نشده. چرا؟ چرا همه فقط و فقط یادداشتهایی که سایت رهبری منتشر کرده رو کپی کرده اند؟

Tuesday, October 13, 2009

زیر-بنایی


جناب علی آبادی به سمت مشاور اومور زیر بنایی منصوب شدن. به به.
محض اطلاعات خودم می خواستم بپرسم این زیربنایی به اون زیربنای خونه که میگن مثلاً چهل متره ربطی داره؟ یا ربط به بنّایی داره که مثلاً دیفال روم به دیوار روشویی رو خراب می کنن و جاش آشپزخونه اوپن می ذارن؟

نه. حالا خداییش از واقعنی توی کارای زیربنایی دقیقاً چیکار میکنن؟ به زیربنای این کشور رسیدگی می کنن؟ یعنی یه چیزی تو مایه های تیشه به ریشه زدن و از این حرفا؟

آخ آخ آخ. زبونم لال بشه الهی. مگه جناب دکتر و دوستان به جز آبادی مملکت به چیز دیگه هم فکر می کنن؟

البته یه نیمهء شیطانی در گوشم زمزمه می کنه آبادانی به معنی تبدیل شهرها به آبادی یا فوقش دهات

Saturday, October 10, 2009

شکایت

متن خبر
 
فرموده اند که تا اين تاریخ چند هزارتا شکایت از آقاي موسوی دريافت شده. میخواستم بپرسم اگه داد نگستري شکايت ها رو دريافت مي کرد به نظرتون چند تا شکایت از آقای رئيس دریافت می کردن؟

Wednesday, September 30, 2009

در پاسخ به پست قبلی.

جناب رئیس در دیدار با دانشجویان ایرانی هیچ چیز نگفت. چون اصلاً دیداری در کار نبود، نیست و احتمالاً هم نخواهد بود.

جناب رئیس یه روزگاری خودشان را از قشر دانشگاهی می دانستند و حتی ادعا می کردند که مورد حمایت قشر آکادمیک هستند. اما این روزها معلوم نیست چرا حتی دیدارهای ساختگی هم
...
...
...

Monday, September 28, 2009

رييس جمهور در ديدار با دانشجويان آمريکايي:بازگشت به حقيقت دين ،استعدادهاي انساني را شکوفا مي كند

...
میگم راستی... رئیس جمهور در دیدار با دانشجویان ایرانی چه گفت؟

چه جالب

جناب رئیس تشریف بردن ینگه دنیا و برگشتن.
توی خبرهاشون هم نوشتن با سی ان ان مصاحبه کردن. سایت سی ان ان فیلتور نیست. اما اون صفحه ای که متن مصاحبه توشه توسط مخابرات فیلتور شده.

شبکه ان پی آر هم همینطور. شبکه پی بی اس هم همینطور.

خلاصه اینکه خیلی خبرها هست. اما شما حق ندارین خودتون خبر رو بخونین. همین خبری که ما می نویسیم براتون کافیه.

Saturday, September 19, 2009

بابا دمت گرم

واقعاً دم این مدافعان اسلام گرم!!!

متن خبر

من هم مسلمونم به خدا. اما اینا دیگه خداییش ما رو خجالت میدن

Wednesday, September 16, 2009

قربانیان خاموش

می دانید این خبر را چرا هیچکس تکذیب نمی کند؟

متن خبر

چون هیچکس خودش را در چنین حوادثی مقصر نمی داند. چون هیچکس اهمیتی نمی دهد.
چون قربانیان این حوادث، آنقدر ضعیف هستند که حتی اعتراضی هم نمی توانند بکنند.

لطف یا مکر خدا؟

خیلی متاسفم

اما حکومتی که رو در روی دانشگاهیان و تحصیلکرده های اجتماع بایستد و تصور کند قدرت تبلیغات بیشتر از نفوذ قشر دانشگاهی است، باید بداند که عدد عمرش در شمارش معکوس افتاده است...

برادران. امضای دین را پای هر کاری نیاندازید.
برادران. فراموش نکنید. خداوند خود در قرآن نوشت که او از شما مکار تر است. به شما زمان می دهد، قدرت می دهد، فرصت می دهد تا خود را بیشتر در دام هلاک بیاندازید. قدرت، زمان، فرصت و توانایی هاتان را ناشی از لطف خدا ندانید. فراموش نکنید که خدا وقت حساب از تمام حق خودش می گذرد اما از حق الناس کمترین گذشتی نخواهد داشت.

Sunday, September 06, 2009

شبیه سازی

آقا این محلهء دوستمون هر شب انگاری یه انقلاب ویرچوال (فرضی) راه میفته. یه عده که اصلاً معلوم نیست سه چهار نفر بیشتر نیستن، میرن روی پشت بام و عجیب عبادتی می کنن. هی تسبیحات اربعه رو با عربده تکرار می کنن. خدا چه صوابی براشون می نویسه خداییش آدم حسودیش میشه. خوب خیلی اخلاص می خواد که تو این مملکت کفر بتونی تکبیر رو از ته گلو فریاد بزنی.
بگذریم. از همه انقلابی ترش اونجای قضیه اس که رفقا وسط فریادهاشون ترقه هم در می کنن که محیط انقلابی با صدای تیر و ترکش براشون زنده بشه. خداییش خاطره از این زنده تر؟

Monday, August 17, 2009

خداییش یه بار محض رضای خدا نگاهی به سایت ریاست جمهور بیندازید
من متاسفانه اشتراک آر اس اس اون سایت رو توی گودر گذاشته ام.
خوب فکر می کنین چی نصیبم شده؟
اخبار مهم و تصمیمات مهم مملکتی؟
بیانات گهر بار جناب رئیس؟
یا اخبار سیاسی قابل توجه؟

از اشتباه خودم خنده ام میگیره.
توی سایت ریاست جمهوری فقط این اخبار منتشر میشه:
استقبال مردم در بازدیدهای جسته گریخته
فرمایشات جناب رئیس و معاونان و مشاورانشون در وصف خوب بودن و گل بودن و ماه بودن دولت نهم و معجزاتش

البته در این یکی دو ماه اخیر
پیام های تبریک رئیس جمهورهای مختلف از اقصی نقاط جهان
و پیامهای تبریک جناب رئیس برای روسای اونها

تا این لحظه حتی یه خبر مهم یا چیزی که بخاطر خدا حتی یک اپسیلون نفعی به حال مملکت داشته باشه از سایت جناب رئیس دریافت نکردم. شما هم بخونین و من گمراه رو کمی ارشاد کنید
چقدر نظام محکم و استواری داریم
خداییش!
اونقدر که یه دختر بیست و دو ساله فرانسوی میتونه از اون سر دنیا بیاد و برامون براندازی کنه

...
پ.ن. اعترافات این خانوم فرانسویه خیلی شبیه اعترافات ابطحی یا حتی اون جوان معتاد بود که میگفت تحت تاثیر شیشه بوده

نمی دونم دلم برای کی بسوزه

Saturday, August 15, 2009

رونمایی

تا بحال رسم بود برای روزهای ملی و خیلی مهم تمبر یادبود چاپ بشه. اما ظاهراً توی این انتخابات که با تمام انتخابات ریاست جمهوری های قبلی زمین تا آسمون فرق داشت یه چیز خاصی وجود  داشت که حتی براش تمبر یادبود هم چاپ شد. برای اینکه در تاریخ ثبت بشه و همه یادشون بمونه که چه اتفاقی افتاد...

شما که می دونین چه اتفاقی افتاد؟
متن خبر

یادتون نره. مردم - یا بعبارت بهتر : افکار عمومی - هیچوقت اشتباه نمی کنند. واقعیت این است که حتی با انتشار تمبر آنچه در یاد مردم می ماند همان چیزی است که خودشان باور می کنند و نه آن چیزی که تبلیغ می شود.
درست مثل تمبرهای یادبود انقلاب اسلامی - تمبر یادبود فوت امام یا حتی تمبرهای قدیمی تری مانند تمبر تاج گذاری یا انقلاب سفید
تکرار می کنم: مردم اشتباه نمی کنند. جمله معروف بزرگمهر را بیاد بیاورید: همه چیز را همگان دانند.

Tuesday, August 11, 2009

یک ساعت

خوب به سلامتی ماه بهانه های شرعی در حال نزدیک شدن است و خیز برداشتن بسیاری از دوستان خدادوست برای عبادت های بیشتر و بهتر در این ماه جداً قابل قدردانی است!

آقای سخنگو فرمودن که کارکنان دولت در طول ماه عبادت، یک ساعت کمتر کار می کنند.

بنده فرمایش ایشان را تصحیح می کنم:
در طول ماه مبارک کارکنان دولت یک ساعت کمتر «کار نمی کنند».

هر چند که زیاد فرقی نمی کند و کارمندان شریف دولت برای این یک ساعت غیبت همچنان حقوق می گیرند. اما با این همه کاش میشد در این ماه جناب رئیس یک ساعت کمتر کار کنند. اینجوری شاید مملکت آباد تر بشه.

Saturday, August 08, 2009

قسم خواری از نوع حاد

آقای رئیس جمهور
قسم خوردی که مراقب و محافظ مردم باشی

چهار سال پیش هم همین قسم را خورده بودی؟

Saturday, August 01, 2009

قطعی

آقای ثمره فرمودن فهرست منتشر شده وزرای احتمالی قطعی نیست

متن خبر

به نظر من این فهرست هیچوقت قطعی نیست. حتی ده روز مانده به تشکیل دولت یازدهم
اگه شک دارین کارنامه جناب رئیس رو یه نگاه مجدد بندازین.

Thursday, July 30, 2009

تکذیب دولت یا دولت تکذیب

اولش یکی از سخنگوهای آستین پوستین حاج آقا بزرگ اومد و بطور کاملاً رسمی زد زیر همه چی و گفت ای بابا کدوم نامه؟
دومش اون یکی آستین هم اومد گفت اصلاً هر کی از این حرفا بزنه یعنی آدم بدیه و باید بهش بگیم بی ادب.
سومش دوباره یکی دیگه اومد و وقتی ازش پرسیدن تکلیف نامه چی شد داد زد بابا بس کنین دیگه! یه بار دیگه بگین نامه فوش میدما!
چهارمش هویجوری ییهویی از الکی خاله تی وی با یه نامهء جادویی ظاهر شد که یه هفته هم از تاریخش گذشته بود.
پنجمش؟ جناب رئیس سرش گرم بود. مشغول عزاداری برای نامه امام شهید حاج اسفندیارخان قربونش برم بود که ییهویی حاجی خودش میدون رو خالی کرد.
ششم، جناب رئیس به نامه جواب داد: بفرما. دق دلیت خالی شد؟ اینم رفت.
هفتم برای خالی نبودن عریضه حاجی شغل شریف شراره جون منشی کبیر جناب رئیس رو گردن گرفته شد
بعد کاملاً ییهویی بدون اینکه کسی حرف بزنه سه تا وزیر بخار شدن.
بعد دکتر انگشتهاشو شمرد و دید خیلی ضایه شده دو تا از اون خرابکاری ها رو تکذیب کرد.
بعد هم اصلاً اینکه چرا این اتفاق افتاد رو تکذیب کرد.

نکته: تمام قلط املایی ها از الکی کاملاً عمدی بود.

نکته اخلاقی: دولت مکرمه تجربهء فوق العاده عظیمی در تکذیب دارند.
نکته اخلاقی دست دوم: جناب رئیس یه درخواست به ثبت احوال دادن که اسم خودشون رو عوض کنن و بذارن امیر حسین موسوی نژاد و بعد هم از بیخ تکذیب کنن که قبلاً محمود بودن.
نکته اخلاقی دست سوم: این جناب وزیر اطلاعات که همه براش دارن عزا داری می کنن همون محسن جان خودمونه. همون که خلقی از دستش به فغان بودن. جا داشت نمایندگان به جای تجلیل از ایشون از جناب دکتر تشکر می کردن.
نکته انحرافی: رفقا بینشون یه دعوای مختصری پیش اومده. شما نگران نباشین.

نکته ضد اخلاقی: بین چند نفر که تا دیروز در مقابل ملت صف کشیده بودن و راس راس این همه رای رو تکذیب می کردن حالا یه اختلافی افتاده. هر کدومشون به هر کدوم دیگه بزنه یه ضربه به پایداری مملکت می خوره. یه ضربه هم به خودشون. ملت لابد از ضربه خوردن این دوستان خوشحال می شن. من اما کمی نگران. آنها با پرتاب کردن کلنگ و آتش به سوی متاسفانه تمام این کشتی طوفان زده را به خطر می اندازند.

Monday, July 27, 2009

ای چاخان

رييس‌جمهور گفت: برافراشته شدن پرچم ولايت در ايران اسلامي با خود روحيه ايثارگري را به ارمغان آورد و اين روحيه پايه عزت و عظمت و پيشرفت ملت بزرگ ايران را فراهم كرده است.

متن خبر

اما همین رئیس جمهور یک هفته نامهء رهبر را تکذیب می کند، مخالفان آقا اسفندیار را چه و چه می خواند و هر چه حرف نشسته به دهنش می آید بیان می فرماید. بعد هم روی استعفا نامهء آقا اسفندیار یک مرثیه نامهء کذا و کذا می گذارد و در نامه ای که حتی گدای سر کوچه هم می فهمد که چقدر تلخ و توهین آمیز است به رهبر نامه می نویسد که بر اساس قانون فلان امر عالی اجرا شد و ایام عزت مستدام. اصلاً واضح نیست که شاید منظورشان این نبوده که اگر این قانون نبود شما هم با ملت ایران فرقی نداشتید. خوب شاید رهبر کمی حیا می کند که جواب این لیچار بازی ها را بدهد یا ندهد. اما آیا شما تصور می کنید ملت خر تشریف دارند؟

Sunday, July 26, 2009

عجیب

جناب رئیس وزیر ارشادش رو عزل کرد؟
یعنی جناب رئیس عزل کردن بلد بود و برای آقا اسفندیار یه هفته همه ملت رو
سر کار گذاشت و آخرش هم اونقدر عزل نکرد تا آقا اسی خودش استعفا بده؟
من بودم دم گوش رهبر می گفتم: این بود اونی که این همه سنگش رو به سینه
می زدی؟ این رفتار جناب رئیس رو من فقط یه جور دهن کجی به همه ملت می
دونم. البته یکی اضافه بر اون چند هزارتای قبلی.

نقطه.

Saturday, July 18, 2009

تبریک و تسنیم

همگی با هم یک فاتحه مع الصلوات

چرا؟
به خاطر قدوم پربرکت و مرحمت آثار جناب آقای مهندس رحیم
معاونت محترم اول ریاست ممالک محروسه

به یمن این انتخاب مبین و رای متین
همگی مش اوف شدند و دانستند که به زودی نه تنها با آمریکا مذاکراتی رخ خواهد داد
بلکه به کوری چشم دشمنان سفارت تل آویو هم بزودی در ممالک محروسه افتتاح خواهد شد.

Wednesday, July 15, 2009

به دلیل محدود شدن وقت استفاده از اینترنتمان از آن لیمیتد به چند دقیقه در روز مجبور به خوردن لقمه حلال شده و از اینترنت بازی محروم شده ایم اساسی. فلذا فعلاً نه می توانیم خبری از سایت محترم کیهان و ریاست بخوانیم و نه قادریم تحلیلی ارائه بدهیم. خیابان جلوی پنجره دفترمان هم که سوت و کور است.
شهر در امن و امان است.
آسوده بخوابید.

Monday, July 13, 2009

دفاع از مسلمان؟

باور کنید.
دیروز به این نتیجه رسیدم که آن زنانی که در این خیابان جلوی چشمهای من کتک خوردند از نظر آقایان مسلمان نبودند چون نه کتک خوردنشان را تلویزیون نشان داد و نه به خاک و خون کشیده شدنشان را. رئیس جمهور تحقیرشان کرد و رهبر فراموش. پلیس هم به چشم خواهری و بگذریم.
ظاهراً تنها زن مسلمانی که این روزها مورد تعرض قرار گرفته همان بانوی مسلمانی بوده که در آلمان به شهادت رسید.
ای لعنت بر دل سیاه شیطان

Tuesday, July 07, 2009

راستی عید شما مبارک.
روز تولد مردی که وقتی عادلانه حکومت کرد حکم شهادت خودش بود که امضا می کرد.

گرد و خاک غیر مترقبه

مگر اینکه یک لایه ضخیم گرد و غبار بیاد و این مملکت رو کمی متوقف کنه.
حاضرم شرط ببندم به خاطر همین تعطیلات غیر مترقبه مملکت چند روزی پیشرفت می کنه. چرا که بسیاری از خدمتگذاران دست از تخریب بر خواهند داشت.

Thursday, July 02, 2009

wow

WOW
WOW
WOW

این خبر

WOW

تعجب کردیم
!!!

Wednesday, July 01, 2009

خوش باد

طرفداران حق و عدالت و آقای احمدی نژاد و آقای موسوی و مابقی طرفدارانی که به دلیل تنبلی از آنها نام نبردم خوشحال باشند.
انتخابات تایید شد.

و ملائکه به نفوذ خود در این مملکت پی بردند.

من هم به عنوان یک منتقد جدی دولت رسماً به نوشتن ادامه می دهم.
به این امید که شاید این انتقادات بتواند آدمهایی را متوجه اشتباهاتشان بکند.

Sunday, June 28, 2009

دعوا برای تصاحب انقلاب

1
انقلاب ما انفجار نور بود.
ما برای مکارم اخلاق انقلاب کردیم.
ما برای از بین بردن استعمار و استثمار انقلاب کردیم.


2
تاریخ انقلاب را مرور کنید
مهندس بازرگان که اصولاً جزو دولت های بعد از انقلاب شناخته نمی شود و جیز و اخ و از اینجور حرفها. حزب نهضت آزادی هم که یه چیزی تو مایه های کنیز طباخ خونه هر تقی به توقی میخوره اول اونها رو یه کتکی میزنن (مثلاً ماجرای درگیری های اخیر که دکتر یزدی رو توی تخت بیمارستان دستگیر کردن در حالیکه کمترین دخالت و اظهار نظری نکرده بود).
بنی صدر هم که خوب قربون شکل ماهش با اون لباس زنونه و چشمای سیاهش عجب جیگری بوده موقع فرار.
دولت آقای رجایی هم که نیامده رفت. جوهر حکمش خشک نشده بود که قربانی تسویه حسابهای حزبی شد. البته چون خیلی به موقع از خدمت مرخص شد دیگه جز مرتدین حساب نمیشه (از قدیم گفتن عشق خوب عشقیه که توی قبر باشه تا خیالت از آغوش دیگرون راحت باشه)
دولت بعدی هم که دولت هیچکس نبود جز آقای موسوی که آقای دکتر هیچ مجیزی نبود که براش نخونده باشه از فشار و اختناق و دزدی و ارتشاء و فساد و تخریب اقتصادی و الخ.
دولت آقای هاشمی هم که فهمیدیم اصولاً دولت اشراف زاده ها و مال مردم خوار ها و اینها بوده. حالا دوران ریاست مجلس ایشان هم به کنار.
دولت آقای خاتمی هم که حکومت کفار بوده به قول میس رجبی. حکایت آقای ناطق هم که تازه داره خوندنی میشه که یه روزی خوب بود و این روزها تهمتی نیست که بهش نزده باشن.
هویجوری ییهویی از آسمون خدا دلش سوخت برامون آقای دکتر رو نازل کرد. چقدر ناناز بود این دولت باشه به حساب ما.

3
در حکایتی جناب سعدی گفت
جوانی به پدر شکایت برد که به فلان آخوند گفتم کافر او هم جواب داد اگر من کافر باشم تو حرامزاده ای.
پدر جواب داد: راست می گوید. او عقد من و مادرت را جاری کرده.

4
نمی دونم دیگه چی باقی مونده؟ یعنی این سی سال، هر چی بوده دروغ بوده؟ از همون روز اول؟
اگه این سی سال دروغ بوده، پس دیگه انقلاب اسلامی چی ازش باقی می مونه که بخواهیم بگیم ما طرفدار انقلاب اسلامی هستیم؟
با این موج تهمت و توهین، دیگه چه معیاری باقی می مونه برای انقلابی بودن و ضد انقلاب بودن؟
به این قوم خوش زبون رو بدی کم کم امام و رهبر رو هم مورد تفقد قرار میدن.

5
خیلی جدی میگم.
آقای رئیس جمهور
شما خود در راس همه صحبتها هستید.
این موج تهمت که خود راه انداختید، جز دامن خود شما را نخواهد سوزاند.

...

مایکل جان
آرام بخواب
چرا که رقاص های ما همه بیدارند

Saturday, June 27, 2009

به به

كسي كه دستور ولي‌فقيه را نشنيده بگيرد، دستور امام معصوم را زير پا گذاشته است و مخالفت با دستور امام معصوم، مخالفت با دستور خداست / تظاهرات غيرقانوني خلاف قانون است و چون آقا هم نهي كرده است، خلاف شرع است.

متن خبر

واقعاً مش اوف شدم

Friday, June 26, 2009

لبخند

فکرشو بکن چقدر خنده داره.

دولت گمانه زنی ها در مورد ترکیب دولت بعدی رو رد می کنه.
وزرایی که می دونن تا چند هفته دیگه باید اتاق کارشون رو عوض کنن.
و مجلسیانی که منتظر دیدار مجدد آقای احمدی نژادند و دفاع های جانانه از وزرایی است که شاید کمتر از چند ماه دیگه به دستور خود آقای دکتر از کار برکنار بشن.

Tuesday, June 23, 2009

بخوانید و لذت ببرید

خوب. شنود گذاشتن روی ارتباطات مردم که وارد شدن به حریم خصوصی شون حساب نمیشه. میشه؟ این کار فقط برای آمریکایی ها حرامه و زشته و جیز و اخ حساب میشه. برای بعضی دوستان اینکار مباح و بلکه ثواب هم داره. چون می تونن توی مکالمات خصوصی آدمها هم وارد بشن و یه امر به معروف مختصری داشته باشن. بالاخره برای اون دنیاشون مفیده.

چرا؟

از یادداشت های یک مسافر تازه از مریخ رسیده:

من نمی فهمم. واقعاً درک نمی کنم. ده روزه که ارتباطات روز به روز بدتر میشه. اول که سیستم اس ام اس قطع شد. بعد هم در دسترس نبودن تلفنها در عصر و شب. سرعت اینترنت و فیلتر کردن انواع و اقسام سایت ها و وبلاگها. داستان چیه؟ واقعاً ما داریم برای چه چیزی اینهمه صورت حساب پرداخت می کنیم؟

شهر ما - خانه ما - افشای اغتشوش گران

در این تصویر شما اغتشاش گران یا همان خس و خاشاکی که جناب رئیس فرمودن رو مشاهده می کنید که خیابان های این شهر را نا امن کرده اند
...

اگر از این خس و خاشاک ها نام و نشانی سراغ دارید حتماً به ما اطلاع دهید تا با جارو و خاک انداز برویم و جمعشان کنیم.

Monday, June 22, 2009

ای کاش

دروغ نیست.
ما خس و خاشاکی بیش نیستیم.
اما کاش کس دیگری از زبان خدا این را برای ما می گفت. چون ما فقط در برابر خدا خود را خس و خاشاک می دانیم.

دروغ نیست.
ما چندان مسلمانان خوبی نیستیم.
اما کاش کس دیگری این تسویه حساب را قبل از قیامت می کرد. چون ما فقط در برابر خدا چنین احساسی داریم و نه در برابر یک دروغگوی سیاستمدار.

دروغ نیست.
ما لایق مردن هم هستیم. ما لایق اشد مجازات هستیم.
اما کاش کس دیگری نقش آتش خداوند را برای ما بازی می کرد که لااقل سر سوزنی عادل باشد. چون ما برای پس دادن تاوان گناهانمان عادل تر از خدا سراغ نداریم.

دروغ نیست.
حالا که همه پذیرفته اند که شاید فقری در این کشور باشد.
حالا که همه پذیرفته اند که شاید فسادی هم در دولت مشاهده شود.
حالا که همه پذیرفته اند که شاید در انتخابات تقلب هرچند جزئی رخ داده باشد.
اما کاش رئیس این دولت عوض شده بود و الان ما بجای اشک ریختن روی خون آدمهایی که نمی دانند برای چه کشته شدند، می توانستیم لبخندکی هرچند کمرنگ و بیفایده بزنیم و فکر کنیم که چه فرقی می کرد؟

کاش حداقل آنها که کشته شدند می دانستند که راه رفتن در خیابان، هرچند پرسرصدا تاوانی به قیمت جانشان دارد. چون کس دیگری در خارج از کشور گفته که آنها کار خوبی می کنند و خوشحال است و شاید کسی در جایی آتشی هم روشن کرده باشد.
کاش آنها که کشته می شدند، می دانستند که چگونه سند مستدل و مکتوبی پیدا کنند که بتوانند ثابت کنند تقلب رخ داده. تقلبی که نمی دانند چگونه و کجا، اما مطمئن هستند که رخ داده.
کاش آنها که اعتراض داشتند هم یک صدا و سیمای اختصاصی و برحق داشتند که بتوانند ده دقیقه ای اعتراضشان را به گوش همه برسانند.

کاش خلوتی این صبح های ماتم زده از ترس و درگیری های شبانه نبود و خوشحال می شدیم که شاید کسی توانسته ترافیک را کم کند.
کاش می توانستم باور کنم که در یک کشور آزاد زندگی می کنم. لااقل بخاطر یک مشت درگیری ده روز از تمام امکانات ارتباطی دنیای مدرن محروم نمی شدم و تلفنم شنود نمی شد.
کاش می توانستم باور کنم که حقی دارم و می توانم شکایت کتبی ام را به در وزارت کشور برسانم و از فاصله دویست متری پلیس با تفنگ من را وادار به دور شدن نمی کرد.

بترسید از آن زمان که زمین زبان باز کند و گفته شود آن اسرار که گفته نشده.

Saturday, June 20, 2009

اینترنت خیابانی

میگن این سایت بصورت کاملاً غیرتقلبی متعلق به آقای میرحسین خان شکست خورده نیست. خوب هر کسی میخواد فکر کنه آخه واسه چی باید یه سایت تقلبی برای آق مهندس درست کنن، خوب نره یه سر به اونجا بزنه. بلکه بره یه سر میدون انقلاب ببینه دقیقاً موضوع از چه قراره.

بابا دقتت منو کشته

دیروز ایشون فرمودن تقلب نشده. معلوم شد ما هم راست می گفتیم.
خوب ما که سئوال بدی نکردیم. گفتیم ما هنوز عرضه مون نرسیده یه گزارش از کارگاه بگیریم. آقایون چه جوری و با چه تکنولوژی تونستن چندهزار تا صندوق رو توی دو سه ساعت شمارش بکنن، گزارش بگیرن و جمع بندی بکنن؟ راسیاتش دارم بو میکشم ببینم رد پایی از اون سوپورکامپیوتر معروف فوق محرمانهء ایرانی که می گفتن پیدا می شه یا نه؟

Monday, June 15, 2009

میلیون

بنابر خبرهای واصله جشن شکرگذاری و تشکر از خداوند و کلیه ملائکهء حاضر در انتخابات بخاطر کمکهای بیدریغ آن جنابان در خلق این حماسه پرشکور جهت پیروزی بر ملت ایران در میدان ولیعصر تهران برگزار شد.

کارشناسان دلیل انتخاب میدان ولیعصر به جای میدان آزادی را بزرگتر بودن میدان ولیعصر ذکر نمودند و گفتند جناب رئیس نگران مسافرانی بوده که ممکن بوده به پروازهایشان نرسند و صد البته این جمعیت میلیونی ممکن بود توی میدان آزادی جا نشوند و سیل جمعیت خانه های اطراف را ویران کند.

به گفته برخی ناظران امکانات پذیرایی برای 24 میلیون نفر مهیا شده بود که متاسفانه بعد از پذیرایی مشخص شد جمع حاضران 7 تا 8 میلیون نفر بیش از میزان پیش بینی شده بود.
این ناظران در مورد کیفیت واحد میلیون که در آمار فوق ذکر شده نظری ندادند.

Saturday, June 13, 2009

باور کنید


باور کنید هیچ توطئه ای در کار نیست. من شخصاً تایید می کنم که انتخابات در نهایت سلامت برگزار شده.
اما خوب چه کنیم دیگه. به قول معروف امان از دست این خبرنگارها.
چرا؟
جمعه 22 خرداد حوالی ساعت 13



حوالی شش و نیم عصر، در حالی که هنوز انتخابات تمام نشده است:




خوشحال شدید؟ آرای این کاندیدای عدالت خواه که معلوم نیست کدام یک از آن چهار شگفت انگیز هستند، قبل از پایان انتخابات توسط خبرگزاری فارس شمرده شده بوده.
خوب... و اما ادامه داستان ما...
ظاهراً شمارش آرا شروع می شود و وزیر کشور با خوشحالی مشغول مخابره است
شنبه حدود 24 دقیقه بامداد:


یعنی تا ساعت دوازده و نیم حدود هشت هزار صندوق شمارش شده بودند و جمع آراء حدود 5 میلیون رای بوده (متوسط 564 رای در هر صندوق) که ...
شنبه 31 دقیقهء بامداد:


خوب خیلی به دل نگیرید. کنتور خبرگزاری فارس خیلی تند تر از تمام صندوق های کشور می زند. ساعت دوازده و نیم هنوز خیلی از صندوق ها مشغول خمیازه کشیدن بودند که خبرگزاری فارس 28 میلیون رای را شمرده بود.
و البته فقط ده دقیقه بعد، خبرگزاری فارس موفق شده بود که 33 میلیون رای را بشمارد. البته فکر کنم به این نتیجه رسیدند که کمی تند شمرده اند و باید به حرف وزارت کشور بیشتر دقت کنند. این بود که فید RSS از خبر باقی ماند و خبر اصلی از سایت فارس پاک شد:


پیدا کردن این خبر علیرغم پاک شدن از سایت فارس هنوز در فیدخوان هایی مانند گوگل ریدر خیلی ساده است. فقط کافی است لینک خبرگزاری فارس را مشترک شوید به آرشیو فیدهای قدیمی آن که خود گوگل ریدر ذخیره کرده است مراجعه کنید.
صد البته وزارت کشور تازه چند دقیقه بعد تازه اعلام کرد که 16 هزار صندوق شمرده شده و جمع آرا به 10234431 رای رسیده (635 رای در هر صندوق)
ساعت 57 دقیقه بامداد:


یعنی سیستم اطلاعاتی وزارت کشور توانسته بود ظرف 34 دقیقه اطلاعات 7234 صندوق را دریافت نموده و جمع بندی نماید.
خوب... برای خبرگزاری فارس ماجرا دیگر هیجانی ندارد. آنها آرای مردم را شمرده اند و نتایج را خیلی زودتر خبر داشته اند. دو ساعت بعد...
ساعت 3 و 11 دقیقه بامداد:


یعنی طی 3 ساعت نزدیک به یازده هزار صندوق دیگر هم شمرده شده و جمع بندی شده اند. (متوسط 758 رای در هر صندوق).
خوب من از داستان گفتن خسته شدم. ظاهراً دیگر آقای دکتر دانشجو هم خسته شده. این بود که دیگر پیگیری خاصی وجود نداشت تا اینکه ساعت 6 صبح وزارت کشور موفق شد بالاخره 28 میلیون رای را بشمرد.
و در نهایت ظهر امروز، قبل از درگیری های خیابان فاطمی و ولیعصر، آخرین آمار اینها بود:


بله. و به این ترتیب معلوم شد که خبرگزاری فارس نه تنها در سرعت شمارش آرا خیلی جلوتر از بقیه بوده، بلکه بسیار هم دقیق شمرده بود. چون همان نسبت همیشگی 60 درصدی رعایت شد.


این هم یک تحلیل آماری. هدف من از این نوشتار فقط زیر سئوال بردن خبرگزاری فارس بود. شما هر تفسیر دیگری دلتان می خواهد به خودتان مربوط است.



بعد از انتخابات

ساعت 15:30
در دفتر نشسته ایم. از یک ساعت پیش جمعیت در دوراهی یوسف آباد موج می
زند. درگیری هایی هست. پلیس ضد شورش با باتوم مشغول توجیه کردن مردم است.

what is going on

می دانید جالبترین خبر در مورد شمارش آرا چی بود؟
خبرگزاری فارس از نتیجه شمارش آرا خیلی زودتر از من و شما مطلع بوده.
لابد می پرسید چرا؟

اگر با تکنولوژی آر اس اس کار کرده باشید، یعنی از سایتی مانند گوگل ریدر استفاده کنید، می دانید که گوگل ریدر فید های آر اس اس را می خواند. اما نکته جالبی که در این تکنولوژی وجود دارد، که البته به عنوان یک نقطه ضعف آن مطرح می شود، اگر فید اصلی از سایت مرجع پاک شود هم برنامه آر اس اس ریدر (مثلاً همان گوگل ریدر) این نکته را متوجه نمی شود و متن خبر ارجاع شده را نگه می دارد.
حالا دوباره به عکس بالا نگاه کنید و خبری که دور آن خط تیره دارد را دوباره بخوانید و ببینید مربوط به چند ساعت پیش است. ساعت روی مونیتور کامپیوترم را هم پاک نکردم تا ببینید در چه ساعت آن را ذخیره کرده ام.
این عکس را ساعت 3 بعد از ظهر گرفتم. یعنی زمانی که متن خبر در سایت
خبرگزاری فارس وجود نداشت اما گوگل ریدر وجود آن را تایید می کرد. این خبر 14 ساعت پیش، یعنی در آغاز شمارش آرا منتشر و بلافاصله حذف شده است.

اس ام اس ها چرا قطع هستند؟

چه با مزه
همین جوری کاملاً اتفاقی ییهویی شب انتخابات کل سرویس اس ام اس کشور توی
تمام سرورها از کار می افته
بعدش دو روز بعد مخابرات شروع می کنه به شعر خوندن که کی بود کی بود من نبودم؟
تازه اعلام میکنه که خودشون هم خبر ندارن چرا کل سرویس اس ام اس از کار افتاده.

شما نظر بدهید
الف) این هم یکی از همون سیاه بازی هاست
ب) خوب استفاده از نرم افزار قفل شکسته همین اتفاقات رو هم بوجود میاره
ج) اس ام اس چیه؟ منظورت همون پیامکه؟
د) ای بابا خوب اینکه کاری نداره. یه صورتحساب دویست هزارتومنی بدین
مشترکین محترم یه نرم افزار قفل شکسته جدید بخرین دیگه.

و این داستان ادامه دارد
...

مناظرات

دردناک ترین اس ام اس طنزی که دریافت کردم این بود:

از مناظره های انتخاباتی دریافتیم که کشتی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
سی سال است که به دست دزدان دریایی هدایت می شود

آقایان سیاستمدار عزیز: از دسترنج خودتان لذت ببرید

نتایج شمارش آراء در انتخابات

به گزارش آخرین خبرگزاری از کشور وزارت محصولی تولید شده است که خلق خدا
همگی نه تنها کف کردند بلکه همگی وا رفتند و چروک های شدیدی خوردند و
بعضی هم آب رفتند.
بر همین اساس رئیس ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداها اعلام کرد:
1- تمام دانشجویان سبزپوش سابق فقط به شرطی می توانند سر کلاس برگردند که
یک دور از خیابان انقلاب تا آزادی پیاده بدوند و فریاد بزنند «غلط کردم».
2- آمار تورم همان 15 درصد است. درضمن بانک مرکزی از فردا منحل اعلام می گردد.
3- ما در چهارسال گذشته هزاران مدال ورزشی گرفته ایم، مدارک و اسناد آنها
هم موجود است.
4- این بمز و بی ام و ها که توی خیابان می بینید نشانهء رفاه اجتماعی است
نه نشانه ضریب جیبی.
5- شعور نداریم. مزاحم نشوید. حتی شما دوست عزیز.
6- آخرین آمار شمارش انشاء ا... به بیش از هشتصد میلیون نفر میرسد که
نشاندهندهء حضور پررنگ ملائکه در این انتخابات و حمایت مستقیم خداوند از
ملت ایران است.

در همین راستا امروز صبح هر شهروندی به دیگری میرسید با جدیت هر چه
تمامتر این پیروزی حق بر باطل را به یکدیگر تبریک گفتند و همگی به هم می
گفتند: «حقتونه. حالا بخورین».
ظاهراً منظور شهروندان گرامی خوردن شیرینی و شکر بوده که انشاءا... در
جشن پیروزی طی سالهای آینده همراه با سیب زمینی های رایگان بین مردم
توزیع خواهد شد.

در ادامه به چند آگهی بازرگانی می رسیم:

دینگ دینگ - فرم مهاجرت به افغانستان با تسهیلات ویژه جهت مهندسان،
متفکران و دانشجویان ایرانی - بشتابید - زود دیر میشه!!!

دونگ دانگ - دیلیم دیلیم - دیش داراخ دارخ - فیشششششش - آقا تو مصرف آب
صرفه جویی کن وزارت کشور در حال شمارشه

بیم بیم - پفک نمکی - خاچاطوریان - سرشار از املاح و مواد غذایی مفید جهت
کودکان و بزرگسالان - محصولی جدید از صنایع فولاد کشور - بوم! - پفک نمکی
خاچاطوریان برای اینجوریان و آنطوریان

بررررررررررررررروووم - آی اصغر آقا چرا اینقد تند میری؟ - ... - بوم!
اصغر آقا منفجر میشود - اصغر آقا: داشتم میرفتم آخرین آمار رو بخونم. آخه
این چه آماری بود! آی. منفجر شدم از فرط آمار! - فید اوت - آقای افسر
پلیس راهنمایی: یک لحظه دیرتر آمار رو خوندن اصلاً فرقی با یک ساعت دیرتر
خواندن نداره. هر دوش پر از آبه. راننده عزیز با احتیاط برانید.


...
این داستان ادامه دارد

Thursday, June 11, 2009

پرسش

غمگین و افسرده شدم.
لابد می پرسید چرا.
خوب. انتخابات و انتقادات و انتصابات و اینها همه می آیند و می روند.
اما از ما، از این جامعه، از این آدمها چه باقی می ماند؟
این بماند چه بلایی به روز مخالفانی که تا امروز به رگبار تهمت بسته بود خواهد آورد
یا آن بماند و چه کارشکنی هایی که قبلاً خودشان را نشان داده بودند.
چه فرقی خواهد کرد؟
چه کسی نگران ما خواهد بود؟

Wednesday, June 10, 2009

تیریپ مدرکت منو کشته

آقا من کم آوردم.
نمی دونم چرا هر سئوالی می پرسیم ایکی ثانیه جوابش توی اینترنت ظاهر میشه؟
آخه بابا این بنده خدا مگه چه گناه تری به شما مردم ظالم فروخته؟ بذارین یه لقمه نون حلال از این شغل رئیس جمهوری دربیاره دیگه. شما خودتون باشین خوشتون میاد از کار بیکارتون کنن؟ اونم کاری که با هزار دوز و کلک و پارتی بازی به دست آورده باشین؟

Tuesday, June 09, 2009

دولت نخبگان

دیشب مناظره آقای دکتر و آقای سردار رو دیدین؟
من فکر می کردم دیگه آقای دکتر با این یکی مشکل نداشته باشه. عجیب بود که دائم داشت جناب سردار رو مسخره می کرد. لحن تمسخر آمیزی که سردار با چه آرامش خوبی کنترلش می کرد.
البته آخراش کم کم کار به متلک پرونی هم کشید اما خوب بدک نبود. به نظر رسید که هر سه کاندیدا بهتر از آقای دکتر بلدن جلسه رو کنترل کنن و هدایت کنن.

و آخرین درسی که از جلسه مناظره گرفتیم این بود که همه تقصیرها و همه عیب ها مال دو دولت قبلی بوده و بیخودی افتاده گردن این دولت گل و بلبل. آقای وزیر اقتصاد هم که از نخبگان مملکت هستن.

Sunday, June 07, 2009

تحقیق

دکتر جون میگفت پول نداره تبلیغ کنه. گفتم یه نموره پول ته جیبم مونده براش بفرستم.

یه جستجو زدم دیدم راستش وب سایتی که رفقا از جیب خودشون برای دکتر تاسیس کردن چقدر خوشگله.

تازه. یه چیزی بگم تمام هواداران کاندیداهای دیگه دلشون بسوزه.

آقای دکتر توی سایتش که هوادارانش به خرج خودشون تاسیس کردن یه تلویزیون اینترنتی هم داره که فیلم پخش میکنه.

البته توش فقط فیلم های مجاز داره. خیلی خودتون رو خسته نکنین. حالا قرار شده دوربین مخفی دزدی های دولت های قبلی از بیت المال رو از نوار دوربین مدار بسته ساختمان بیت المال بذارن توی تلویزیونشون که مردم آگاه بشن.

حالا فکر کنین که یه ارتباط اینترنتی خودش چقدر قیمت داره؟ روش بذارین هزینه پخش زنده رو و امکانات سخت افزاری و نرم افزاری و هزینه ای که باید پرداخت بشه برای پوشش زنده همایش هواداران آقای دکتر.

البته اینا هیچکدوم دلیل نمیشه که دکتر خرجی برای تبلیغات کرده باشه ها. طفلک راست میگه. وقتی تریبون ریاست جمهوری و تمام امکانات دولتی در اختیارشون باشه که یه همچی همایش گل و بلبلی رو بصورت کاملا مجانی و از جیب بنده برگزار کنن مگه ساده لوح تشریف دارن که خرج کنن برای تبلیغاتشون؟

یه «چیز» خیلی باحال تر توی این سایت اینه که توی فهرست حامیان دکتر یه لینک هم هست به سایت رهبری. ظاهراً رهبر هم اسم وبلاگشون رو بصورت داوطلبانه در فهرست حامیان ایشون ثبت کردن.

ظاهرا همون 18 خرداد که به مهندس وقت ندادن، قراره همایش آقای دکتر توی مصلای تهران تشکیل بشه. اگه شما هم یواشکی رفتین ببینین سر و گوشی آب بدین یه خبر هم به ما بدین.

مدرک تحصیلی خانم رهنورد هم اینجا افشا شده. من که یه فوتوشاپ کار حرفه ای هستم برام خیلی جالبه بدونم چرا سال قبولی خانم رهنورد توی عکس منتشر شده اینقدر کپی شده به نظر میاد؟ یه چیز دیگه هم که برام عجیبه اینه که فکر می کردم زهره کاظمی اسم همسر آقای خاتمیه نه همسر آقای موسوی. حالا چه جوری شده که اینجوری شده؟ یعنی بازم من سوتی دارم میدم؟ یه چیز دیگه هم که برام جالب بود این بود که تحصیلات ایشون بعد از پایان دوره نخست وزیری آقای موسوی بوده. یعنی موقعی که دیگه همسرشون هیچ قدرت و مقامی نداشته.


بازم کسر آوردی ممد؟

خیلی عجیبه. نمی دونم این کسری های یک میلیارد دلاری چه جوریه که فقط در دوران دکتر اتفاق میفته؟

نمی دونم والا. شاید برای اولین باره که قیمت نفت داره پایین و بالا میره و دیوان محاسبات قبلاً شعور محاسبه کردن این بالا پایین رفتن ها رو نداشته. نمی دونم چرا دولتهای قبلی با اون مجلس مخالف و اون قوه قضائیهء مو از ماست بگیرش چرا هیچوقت همچی پولهایی کم نمیاورد.
البته بلانسبت. یه وقت خدا نکرده فکر نکنین منظورم اینه که دکتر حتی یه قرونش رو به حساب خودش برداشته باشه ها. اصلا و ابداً. دکتر هر سوتی ای در این دنیا بده دستش کج نیست و منم روش قسم می خورم.
مشکل اینه که احتمالاً دکتر و رفقا قبلاً از چرتکه استفاده می کردن و موقع محاسبهء آمار پیشرفتها و درخششهای خدمات دولت هشت بعلاوه یک، یه نموره از ارقام تو دستشون لیز خورده یه میلیاردی بالا پایین شده. دیگه یک میلیارد اشتباه محاسباتی که اینهمه مته به خشخاش گذاشتن نداره جون من. همه شو فدای گل روی دکتر و رفقا فرض کنین.

اصلاً میدونین چیه؟ همه اش تقصیر این دیوان محاسباته. معلوم نیست این حسابدارها و حسابرس ها کدوم دانشگاه آکسفوردی درس خوندن که بلد نیستن یک میلیارد رو توی اختلاف حسابا ببینن. بعدشم چون با دکی لج دارن همه اش دارن تابلو بازی در میارن. الهی چششون از کاسه بیفته

از مناظره چه آموختیم

مناظره آقای کروبی و آقای احمدی نژاد
اول اینکه دیشب فهمیدیم تنها معیار عملکرد یک رئیس جمهور، آمار تورم در اولین سال مدیریت وی بوده و نه در آخرین سال از دوره چهار ساله.
دوم اینکه فهمیدیم آقای دکتر نه تنها آقای مهندس را دوست دارد، بلکه جناب حاج آقا را هم دوست دارد.
سوم اینکه فهمیدیم پول گرفتن از شهرام جزایری آنهم قبل از محکومیتش، آنهم برای کمیته امداد جرم حساب می شود و قابل مطرح کردن است.
چهارم اینکه فهمیدیم اگر آقای دکتر یک قران از سرمایه های مملکت را نزد خودشان یا اقوامشان نگه داشته بودند برویم و در بوق و کرنا کنیم.
پنجم اینکه فهمیدیم عربی هم بلد نیستیم و عرب ها هم خیلی حق را به ما میدهند، علی الخصوص اگر در آرم جلساتشان بجای خلیج فارس از کلمهء الخلیج خالی استفاده می کنند و اون کلمه عربی کاملاً تصادفی اونجا قرار گرفته البته اعلامیه شون بعد از اجلاس هم که گفتن ایران اشغالگره و باید جزایر رو خالی کنه کاملاً توطئه غرب بوده.
ششم اینکه فهمیدیم بیکاری چقدر کم شده بابا دمش گرم
هفتم فهمیدیم که چقدر ضریب جینی کم شده و فاصلهء فقیر و غنی کاهش یافته. اصلاً فکر کنم مستاجر این آلونک بغلی ما آقای محصولی باشه که نصف شبها میره نون خشکهای سر کوچه رو میاره تو خونه اش برای صبحانه خیس میکنه.
هشتم فهمیدیم که با داشتن اعداد و ارقام میشه مملکت رو اداره کرد، حالا به صحت اون ارقام زیاد کار نداشته باشیم. چون حاج آقا آمار چاپی همراهش نبود پس حتما آقای دکتر داره راس میگه.

حالا اگه چیزهای دیگه فهمیدیم بازم خدمتتون عرض می کنیم.

Saturday, June 06, 2009

شکوائیه

طبق آخرین خبر، انجمن «ضکان» (ضایع کنندگان الف نون) طی چند روز اخیر اعلام وجود نمود.

1- آقای دکتر الف نون اعلام کرده بودند که بلر کتباً عذر خواهی کرده. بلر هم کتباً اعلام کرد که هر کاری کرده عذر خواهی نکرده.
2- آقای معین هم گفت قضیه ستاره دار شدن دانشجوها هم مربوط به زمان ایشون نبوده.
3- آقای ناطق فرمودن فعلاً ایشون رو می بخشن.
4- آقای هاشمی گفتن حالا خدمتتون هستیم.
5- آقای خانم رهنورد هم که گفتن اگه مدرک قبولی در کنکور میخواین خوب اینو زودتر بگین بابا. اینهمه بگم بگم نداشت که.
6- آقای صفایی که همین الان تو صف دادگستری ایستاده که عریضهء شکایت نامه بنویسه.

خوب منم خیلی دوست دارم جزو انجمن ضکان باشم، یه حرفهایی دارم برای نگفتن:
1- دکتر در مورد انقلاب دولتی که رخ داد هیچی نگفت. چطوری شد که نصف دولت رفتن و یه نصف دیگه اومدن؟

2- قضیه اینهمه مدیری که عوض شدن چی بود؟ بشمریم: بیست و شش تا روسای بانکها، مدیران ایران خودرو و سایپا، روسای فدراسیونها و سازمانهای ورزشی و... بازم بگم؟ بگم؟ بگم؟ بگم؟

3- بحث فوقش لیسانس و دکتری عمران و شهرسازی و تونل اینها که دقیقاً چه زمانی و در ضمن داشتن کدام مسئولیت دولتی کسب شدن؟ با بورسیده کدوم سازمان دولتی و از بودجه کدوم مردم؟ ضمناً از وقتشون برای خدمت در کدام سازمان گذاشتن برای درس خوندن که تونستن دکترا بگیرن؟ و چه جوری شد که یک استاندار از کار بیکار شد و رفت استاد دانشگاه شد و بعد هم از استادی دانشگاه ییهویی شد شهردار و از اینجور حرفها دیگه.

4- یه بار دیگه توضیح بدن ببینیم ایشون کی به امور مملکتی رسیدن. خوب، ایشون از شهریور 84 تا شهریور 88 که سر کار باشن، حدوداً 1460 روز مسئولیت داشتن. حالا یه آمار دقیق بدن لطفاً ببینیم برای هزار و چهارصد روز، ایشون دقیقاً چند تا سخنرانی داشتن؟ چند تا افتتاحیه؟ چند تا سفر استانی؟ چند تا سفر خارجی؟ چند تا شرکت در مجالس و مراسم؟

5- ایشون فرمودن 322 هزار تیتر علیه ایشون در مطبوعات نوشته شده. اول که بگن دقیقاً کدوم روزنامه ها؟ مگه روزنامه غیر تعطیل هم داشتیم که مایل باشه علیه جناب رئیس بنویسه؟ دوم، با توجه به 1460 روز مسئولیت ایشون که تا بحال 1390 روزش گذشته، منهای روزهای تعطیل که میشه حدود 1104 روز، چطوری ممکنه روزی 292 تیتر علیه ایشون تولید بشه؟ چطوری ممکنه این تعداد واقعی باشه و ایشون حتی یه لحظه هم به ذهنش خطور کنه که ممکنه نزد مردم ایران کمترین عزتی داشته باشه؟

6- آقای دکتر به حرفهای در سطح عوام خیلی علاقه دارن. من هم به زبان عوام ازشون می پرسم. دولار، همون کاغذ پاره معروف در زمان شما چند بود و چند شد؟

7- آقای دکتر، بنزین در زمان شما چند بود و چند شد؟

8- آقای دکتر، در زمان شما قیمت گاز، برق، تلفن، برنج، نان، سیب زمینی، پیاز، گوجه فرنگی و... چند بود و چند شد؟ ضمناً خواهش می کنم ایندفعه بجای پرسیدن از قصاب سر کوچه، قدم رنجه فرموده از بازار روز هم یک سئوالی بفرمائید.

9- آقای دکتر، در زمان شما قیمت مسکن و زمین چه در تهران و چه در شهرستان ها، چند بود و چند شد؟

10- آقای دکتر، حقوق بازنشستگان را فرض کنیم خوب و عالی و شاهانه. حقوق کارمندان و مهندسان چند بود و چند شد؟

11- آقای دکتر، میدانید گرفتن ویزا برای یک ایرانی قبلاً چند ساعت وقت می گرفت و الان چقدر؟

12- آقای دکتر، میدانید به محض خروج از ایران در چند کشور دنیا انگشت نگاری می شدیم و الان در چند کشور؟

13- آقای دکتر، به نظر شما چند کارگاه چوب در کشور به دلیل ورود محصولات چینی در آستانه ورشکستگی هستند؟

14- آقای دکتر، به نظر شما چه باید بر سر صنعت شکر می آمد؟

15- آقای دکتر، به نظر شما وقتی دولت هیچ سوبسیدی بابت بنزین نمی دهد، چرا باید از خودروهای وارداتی اینهمه مالیات بگیرد؟

16- آقای دکتر، چرا در حالی که بزرگترین خودروسازهای جهان در حال ورشکستگی هستند، خودروسازهای داخلی به اتکای دولت تا یک سال دیگر محصولاتشان را پیش فروش کرده باشند؟ چرا در این روزها هیچ کدام از آن عقل کل های همیشگی به فکر خرید یکی از همین کارخانه های ورشکسته نیستند؟

17- آقای دکتر، پول نفت را که فهمیدیم کجا رفت. فرض کنیم رفت توی خزانه، هیچ کار غیر قانونی هم اتفاق نیفتاد. بعد از خزانه کجا رفت؟ کدام قلم از اقلام زندگی مردم ارزان شد؟ کدام واردات قطع شد؟ کدام گرانی متوقف شد؟

18- آقای دکتر، همین اواخر در یک شب طوفانی، همراه با رعد و برق فرمودید که پسرای فلانی و فلانی دستشون به چرک کف دست مردم آلوده شده. بهتر نبود صبر نمی کردید تا انتخابات و همان موقع که می فهمیدید همین آبروریزی که الان راه انداختید را بپا می کردید تا مردم بفهمند که شما واقعاً دلتان برای مردم سوخته نه برای میز ریاست؟

19- آقای دکتر، ما که ادعای خوش زبان بودن نداریم. متلک گویی های خودمان را هم اصلاً انکار نمی کنیم. اما خداییش طرفدارهای خودتان روی ماها رو سفید کردن. از هر ده کلمه شون یازده تاش یا دشمنه، یا زمین خوار، یا مال مردم خوار یا متلک های دیگه ای که اونجای آدم رو سفید می کنه. مثالش ایرنا، کیهان، خانم رجبی و...

20- آقای دکتر، ما که سنگ خاتمی رو به سینه نمی زنیم. اما خداییش وقتی پای سخنرانی هاش می نشستیم حالمون بد نمیشد. حداقل یه حرفی نمیزد که فرداش از ده جا تکذیب بشه و بیست نفر ماست مالیش کنن. حالا هم اصلاً اصراری به مهندس نداریم. ما حتی حاضریم به سردار رای بدیم اما به شما نه.

اند پروپاگاندا... یا ما دروغگوها کم آوردیم

دلم برای اون کسایی سوخت که انتظار عقل داشتن و انتظار مباحثه به روش عاقلانه.
جناب رئیس که انگاری بدجوری کنتاکت چسبونده بود یه راست رفت سراغ تیکه پرونی و متلک انداختن و تهمت زدن. یعنی یه جوری که دروغ گوهای خرده پا مثل بنده بدجوری کم آوردیم.
بعد هم جیغ و داد که من همه اش مظلوم بودم و شماها همه اش داشتین تهمت میزدین. دیدم بنده خدا راست میگه. چار سال تلویزیون داشته حرفهای منو میزده نه جناب رئیس رو. روزنامه ها هم که همگی مخالف ایشون بودن. البته خوب اینکه یا منتشر نشدن یا اینکه خودبخود بر اثر سرماخوردگی مدیر مسئولشون تعطیل شدن یه بحث علیحده اس.
بعد هم خودستایی که ما اینقذه پیشرفت داشتیم و چرا هیچکس اعتراضی نداشته و فقط جناب مهندس اینقد ادعا دارن. که بنده فکر کردم لابد اون سیصد و خرده ای هزار تیتر اعصاب خورد کن روزنامه که جناب دکتر آوردن لابد علیه آقای مهندس نوشته شده بوده و در اعتراض به سیاست های دولت زمان جنگ بوده.
اصلاً کاری به کردان و تورم و تحریم و هسته و ترکیدن نصف دولت و اینها هم نداریم چون اینها که مسائل دست دوم هستن. فقط بگو ببینم اون موقع که داشتی جنگ می کردی و دلارت بوده دونه ای هفت تومن و شیش میلیون بشکه میفروختی، پولشون چیکار کردی؟ آخه دکی جون خیلی مطمئنه که جنگ که خرج نداشته وگرنه ما الانش هم داریم به اندازهء زمان جنگ تو تصادف های رانندگی کشته میدیم.

یکی نیست بهش بگه دکی جون، ... تو که ... به هر جا رسیدی هر کس با خودت همراه نبود رو یا دشمن معرفی کردی یا فزغاله یا عقب افتاده و اینا.
فقط مونده بود که فامیلهای خواجه حافظ شیرازی رو بیاری به دیدنش که طفلک شانس آورده بود تو نمی شناختی اش.
حالا یکم برو اون صورتت رو بشور که خیس عرقه. گناه داره اول هفته ای اینجوری بری سر جلسات دولت.
راستی دفعه بعد که برای ریاست انتخاب شدی یادت باشه با پای چپ وارد بشی و بعد هم با پای راست خارج بشی.

Tuesday, June 02, 2009

SMS

چند پیامک تبلیغاتی جناب دکتر به دستم رسید که حظ فراوانی بردم. گفتم شما هم شریک باشید:

1- وجه مشترک رقبای دکتر ... با سران استکبار جهانی این است که هر دو از روی کار آمدن او هراس دارند.

2- فرقه ضاله بهائیت از کاندیداتوری جناب آقای مهندس ... حمایت نموده است.

3- دشمنان تو اگر خیل زمین خوارانند / دوستان تو ولی از نسب بارانند / نهمین دولت مایی و به این می نازیم / که ولی نعمت این دولت , محرومانند

4- چهار ميم آيد به دشت کارزار / ميم محمود است دلها را قرار / ميم مهدي مست جام قدرت است / ميم محسن در پي صد دولت است / ميم ديگر دست نااهلان اسير / ... الخ

5- هيچ رئيس جمهوري نمي تواند بيشتر از احمدي نژاد فعاليت کند چرا که يک شبانه روز بيشتر از بيست و چهار ساعت نيست.


کیفور شدین؟ ما به شدت درک کردیم که یا از ایادی استکبار جهانی هستیم، یا از فرقه های ضاله، یا از زمین خواران و مستکبران و...
البته بنده دشمن ایشون نیستم. گرچه اگر به ایشون رای ندهم به این تعبیر فرقی با دشمن ندارم. اما فقط میخواهم ایشان در پست و مقامی باشند که در شان ایشان است و صد البته آن مقام هر چه باشد ریاست جمهوری نیست. شاید رهبری یا شاید هم ریاست جمهوری یک کشور دیگر که بعداً به اینجا بیایند برایمان کمک های بلاعوض بیاورند.

Monday, June 01, 2009

ای بابا

به نظر میاد همه اهالی رسانه بدجوری رفتن تو نخ جناب رئیس. یعنی فقط ایشون یه حرفی بزنه که یه ذره توش سوتی باشه همه پوسترش می کنن رو بیلبورد. نمی دونن که با این کارا فقط دارن خودشونو تباه میکنن و پس فردا مجبورن برای ماست مالی این حرفهاشون پاچه های کدوم وزیر رو بخارونن.
حالا مثلاً آقای خاتمی جلوی ژاک شیراک از پله بالا نرفته باشه. خوب که چی؟
مگه آقای خاتمی اینهمه توی دانشگاه کلمبیا و سازمان ملل و اجلاس حقوق بشر مورد تحقیر شد کسی حرفی زد؟ یا اصلاً کسی جرات داشت حرف بزنه؟

پ.ن. خودم میدونم آقای خاتمی نبود

Sunday, May 31, 2009

سئوال

خوب به سلامتی انتخاباتی که خیلی ها از مدت ها پیش برای موفقیت در اون تبلیغاتشون رو حتی به روش سفر های استانی شروع کرده بودن داره نزدیک میشه و خوب یکی دو تا کاندیدای بیچارهء دیگه هم چند دقیقه ای لابلای تبلیغات ایشون میتونن خودی نشون بدن.

اما برای من که یه شهروند عادی بیشتر نیستم یک سئوال برای همیشه باقی ماند
ماجرای اون کاغذ پاره هایی که یک ملت رو بیچاره کرد به کجا رسید؟ همون کاغذ پاره هایی که گاهی در قالب مدرک دانشگاهی و گاهی هم در قالب پول کاغذی دائم آدمهایی مثل من و شما رو تحقیر می کرد الان در چه وضعیه؟
همون دلارهایی که قرار بود بشه تومنی صد دولار؟ یا همون مدرک دانشگاهی های صدتا یک قرون؟
راستی روزهای انتخابات دیگه کسی از این حرفها بلد نیست؟
واقعاً شما تحت تاثیر اشکهای دختر بچه ای قرار میگیرید که آقای دوکتور رو به اندازهء مامان و باباش دوس داله؟

کاش دانایانی که با خدا عهدی داشتند که جبر زورمند بر ناتوان و توانگر بر فقیر را تحمل نکنند و دروغ دورغگویان را نبخشند و ظلم را به هر شکل و هر نحو که باشد ندیده نگیرند الان هم غیرتی داشتند و دمی هم فکر می کردند که حکومت مسلمانان ابله صد مرتبه تلخ تر از پیروزی کافران دانا است.

کاش مرد با غیرتی پیدا می شد که می توانست اثبات کند واقعاً چند سانتیمتر جلوتر از بینی اش را هم می تواند ببیند

Tuesday, May 26, 2009

خطاب

انتخابات است
شش ماهی هست که تلویزیون و رادیو بدون ذکر نام تبلیغات خود را برای شرکت در انتخابات و رای دادن به همان کس که خودتان می دانید شروع کرده اند.
حالا جناب شیخ و جناب مهندس هم با احترام کامل به قوانین اگر حرفی زده اند و متهم اگر شده اند حرفی است جداگانه.
باز خدا رو شکر که جناب رضایی دشمن بالقوه و بالفطره ای نداره که بخواد دائم زیرآبشو بزنه.
ولی من که تصمیم گرفته ام مثل همیشه یک مهندس باشم و پشتیبان یک مهندس.
هر چی باشه من مهندس ها رو از دکترها خیلی بیشتر قبول دارم. هر چی باشه جناب دکتر و جناب مهندس هر دو ماشین کارواش رفته هستند و امتحان خودشان را پس داده اند.
حالا نسل جوان ما که رای دهندگان مهمی هم هستند، بزرگترین بخش هدف تبلیغات کاندیداهای امروز هستند.
معیارهای زیادی برای مقایسه دکتر و مهندس در دو طرف این صفحه شطرنج داریم. دکتر از هر مهره ای برای دفاع کردن خودش استفاده کند، مهندس ده تا مهره برنده جلوش داره.
فقط امیدوارم ملت کمی چشمهاشون رو باز کنن و ایندفعه در کمال فحش دادن نرن دوباره همون اشتباهی رو مرتکب بشن که چهار سال پیش.
دروغ چرا. من خودم از مخالفین سرسخت آقای رفسنجانی بودم و هستم. مقایسه نمودارها نشان می دهد که عملکرد ایشان بعد از جنگ خیلی جذاب نبوده. گرچه وقتی به شرایط نگاه کردم دیدم داستان خیلی پیچیده تر از این حرفهاس. این بود که گفتم فرصتی برای یک مدیر جدید که معتقد به اصول هم هست نباید بد باشه. خوب از قشر غیر روحانی و تحصیلکرده هم بود.
دروغ چرا. اولش فکر کردم موج مکزیکی ای که در اقتصاد مملکت راه افتاد از سر لجبازی دوست نماها بود. اما این موج کم کم تبدیل به سونامی شد و دولت با تمام تحصیلات خود دست به دامن آدمهایی شد که برای تو مثال افسار فیل مست به دست طفل سپردن بود. لج بازی های سیاسی و حمایت بی دریغ مجلس و قوه قضائیه قبلی از ایشان هم به ما نشان داد که هیچ کارشکنی ای هم در راه ایشان قرار نگرفته. شما خودتان ماجرای اون یکی دکتر و استیضاح هایش را شنیده اید. دولتی که عملکردش آنقدر درخشان باشد که اقتصاد کشور را بدون جنگ و بدون نیاز به انرژی هسته ای چنان به بحران بکشد که بسیاری از صنایع و تجارت های کشور به نقطه مشابه جنگ زدگی برسند، دولتی که طی چهار سال نیمی از وزرایش را خودش - و نه مجلس - قلع و قمع کند، دولتی که بسیاری از تصمیمات خنده دار حکومتی را اجرایی کند و بعد از کپک زدن قضیه اقدام به ماست بندی روی لجنها کند، واقعاً دولت موفقی بوده و لایق است که یک بار دیگر رای بیاورد.
خوب در مقابل این حملات از ایشان چه دفاعی می شود؟
پشت سر آدم مسلمون نباید حرف زد - همین مسلمانان خیلی خوب بلدند گوشت هزار مسلمان دیگر را تکه تکه کنند -
این حرفها همه توطئه دشمن است که وجهه ایشان را تخریب کند - عجب! آدم خودش به خودش گند بزنه و بعد بگه توطئه دشمن بوده. خوب لابد ایشون خودش عنصر دشمن بوده نه؟ -
عوضش ایشون آدم معتقد به نظام هستش و از ارزشها خیلی خوب دفاع می کنه - من به عنوان یک شیعه معتقدم که ابوموسی اشعری هم خیلی معتقد به اسلام بود و از ارزشها هم خیلی خوب دفاع می کرد-
ساده زیست است. طرفدار قدرتمندان و ثروتمندان نیست، اسلام را گسترش می دهد و خیلی حرفهای ارزشی دیگر - به این افراد توصیه می کنم حداقل یکبار برای رضای خدا هم که شده داستان زندگی ابوبکر، عمر و عثمان را بخوانند.-  من در جواب این حرف فقط همان شعار همیشگی ام را می دهم. چرا یک مدیر نباید هر را از بر تشخیص بدهد اما باید حتما نماز را خیلی خوب بخواند؟
شاید آخرین دفاع هم این باشد که ایشان تحصیلکرده است و دکترا دارد - من از این قبیل دکترها آنقدر دیده ام که چشمهایم از هر چه دکتر است سیر شده. ایشان شخصاً اشاره کردند که مدرک دکترا کاغذ پاره ای بیش نیست. این مسلم است که کسی حتی دو ساعت برای چیزی زحمت کشیده باشد، اینقدر راحت آن را بی ارزش خطاب نمی کند.

به همین دلیل است که می خواهم به مهندس رای بدهم.
ممکن است مهندس از آن نمازخوان های دو آتشه نباشد. من نتیجه می گیرم اهل ظاهر سازی نیست.
ممکن است در دوران مهندس سوء استفاده های فراوانی اتفاق افتاده باشد. من مشاهده کردم که در دوران هر رئیس جمهوری سوء استفاده یک اتفاق طبیعی است. در دوران مهندس کوپن فروشها به وجود آمدند و خانه های شمال شهر را خریدند. در دوران دکتر دیپلم ردی ها به وزارت رسیدند. راستی شما می دانید که قیمت ملک در حومهء گرمسار چقدر است؟ اگر بگویم آپارتمان متری چند میلیون به من می خندید یا خودتان می روید سئوال می کنید؟
اما ممکن نیست بتوانند به مهندس تهمت بزنند که مهندس اهل سازش با خارجی ها است. جناب دکتر با سیاستهای خارجی منحصر به فردش رکورد این داستان را شکست.
ممکن نیست به مهندس تهمت بزنند که توانایی اداره اقتصاد کشور را ندارد. جناب دکتر بدون تحمل جنگ و تحریم های نابود کنندهء آن زمان، توانست اقتصاد ایران را به بحرانی بدتر از آن زمان بکشاند.
ممکن نیست به مهندس تهمت بزنند که اهل دفاع از ارزشها نبوده. معیار را بگذاریم بر مبنای دروغ گفتن های یک هفته ای یا وضع حجاب و اخلاقیات مردم؟ یا دوست داریم گشت ارشادهای امروز را با کمیته و گشت ثاراله و اینها مقایسه کنیم؟
مهندس مسلماً مدرک تحصیلی پایین تری از دکتر دارد. اما حداقل همه می دانند که ایشان در زمان مسئولیت دولتی تحصیلاتشان را ادامه نداده اند و وقت و ساعتی که برای خدمت به مردم باید صرف میشده برای کسب مدرک دکترا خرج نشده.

Sunday, May 10, 2009

حساب و کتاب

وي اظهار داشت؛ برخي از مطبوعات مدام تيتر مي زنند که تکليف 300 ميليارد دلار پول نفت چه شد، آيا به نظر شما در کشوري که براي خود حساب و کتاب دارد امکان گم شدن پولي وجود دارد؟

لینک

خوب البته فقط به شرطی که کشور واقعاً برای خودش حساب و کتابی داشته باشه. که در اون صورت من اصلاً باور نمی کنم که شما در یک مملکت با حساب و کتاب سر کار باقی بمانید.

Saturday, May 09, 2009

گریم انتخاباتی

چه جالب.
ایام انتخابات شده و خیلی از آدمها یادشان افتاده که سری به سلمانی بزنند و ریشها را کمی مرتب کنند.

یاد یکی از بستگان می افتم که تعریف می کرد بعضی از دخترهای دانشجو که از روستاها به شهر می روند و آنجا کم کم یاد می گیرند که چهره دختران شهری را به صورت بگیرند
...
به قول خودش
یواش یواش زیر ابروها بالا میاد
یواش یواش یقه پایین میره

آغازی دوباره

دكتراحمدي نژاد پس از ثبت نام در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري :انتخابات بايد آغازي دوباره براي ملت باشد

بله. فکر کنم باید از آغاز انقلاب کلیه زیرساخت های سیاسی، اجتماعی و حتی صنایع کشور را دوباره بازسازی کنیم.
 اعتقاد بنده دوره ای که گذشت فقط یکی از مراحل مار و پله بود که ما را برگرداند سر خانهء اول.

بله. باید از نو شروع کنیم به آباد کردن این خاک پاک

Tuesday, April 28, 2009

248

تا بحال پشت نویسی های کامیون ها را در جاده دیده اید؟
حالا فرض کنید بانوان رانندهء این کامیون ها باشند و این بانوان در کشوری مثل آمریکا رانندگی کنند...

1-
مردها همه احمقن. من با پادشاهشون ازدواج کردم.

2-
حتی اگه بچه ات مدرسه تیزهوشان بره، دلیل نمیشه که احمق نباشی.

3-
زمان، تنها عاملی است که باعث می شود همه اتفاقات با هم نیفتند.

4-
مخم رو ترک کرده ام. شاید بعداً.

5-
زنهایی که می خواهند با مردها برابر باشند، احتمالاً اعتماد به نفس ندارند.

6-
حقیقت پناهگاهی است برای آدمهای ضعیفی که نمی توانند با مواد زندگی کنند.

7-
من از کثافت بودن خجالت نمی کشم. بلکه از هر لحظه اش لذت می برم.

8-
پاداش سختکوشی در آینده پرداخته می شود و پاداش تنبلی: همین الان.

9-
یه کم امید به من بده. یا هر چیز دیگه.

10-
یادت باشه که تو منحصر به فردی. درست مثل بقیه آدمها.

11-
فضولی مزاحم خواب آدمها است.

12-
زیبایی فقط در چشمان آدم مست است.

13-
آدمها سه دسته اند: آنها که شمردن بلدن و آنها که بلد نیستن.

14-
بازم جیغ بزن. کامیون من از پشت خیلی محکمه.

Tuesday, April 21, 2009

وقتی نژادپرستان خودنمایی می کنند

حادثه دیروز در ژنو
واقعاً یک اتفاق عجیب بود.

آقای رئیس خیلی خوب ظاهر شد. گرچه سخنرانی ایشان در مجمع شباهت عجیبی به سخنرانی ایشان در دانشگاه امیر کبیر بود.
اما من اصلا خوشحال نشدم. چون آنجا شخصیت ایران بود که مورد توهین قرار گرفت.
حتی با خودم فکر کردم نمایندگان کشورهایی که وسط جلسه راهشان را کشیدند و رفتند، چقدر کوچک بودند. چقدر ناچیز بودند.
آنها حتی برای یک دقیقه هم فکر نکردند که همین کار آنها یعنی نژاد پرستی.

آقایان آمریکا، انگلیس، اسرائیل و...
شما که حتی برای چند دقیقه هم تحمل شنیدن صدای ایران را ندارید
چگونه خود را دلسوز انسانیت و بشریت می دانید؟
لطف کنید و پالان تان را توی زیرزمین پنهان نکنید. جهان شما را می شناسد

Monday, April 20, 2009

تجدید خاطرات

جناب آقای مهندس موسوی
هنرمند گرانمایه و کاندیداتور گرامی

شما فرموده اید:
گشت ارشاد خوب نیست
ستاره دار شدن دانشجوها خوب نیست
... خوب نیست

و چند کلام دیگر که بعداً خواهید فرمود.

عجالتاً عرض کنم این حرفها تکراری است. چند سال قبل در کارنامه بعضی کاندیداها مشاهده شد ولی متاسفانه علیرغم میل باطنی خودشان خیلی اتفاقاتی افتاد که نباید می افتاد.
ضمناً جناب موسوی. ما بچه های همان دوره ای هستیم که یکی یک دانه از کمیته و گشت ثاراله روی همهء گشت ارشاد را سفید می کرد. لااقل این گروه متمدن هستند و به زبان خودمان حرف می زنند. موارد زیادی هم بسیار محترمانه با مردم روبرو میشوند.

در مورد ستاره دار شدن دانشجو ها هم که لابد خودتان بهتر بخاطر دارید؟ تحقیقات محلی قبل از ورود به دانشگاه رو یادتون هست؟ مصاحبهء قرانی؟ یادم نرفته که دختر خاله ام وقتی دانشگاه قبول شد چندین روز نشسته بود و رساله از بر می کرد که در مصاحبه مردود نشود. جداً یادم نرفته.

شما راستی دقیقاً چه تجربهء جدیدی را می خواهید به مردم ارائه دهید؟

گله گذاری

جناب آقای رئیس
خیلی متاسفم که شما برنامه های تبلیغاتی تان را اینگونه با قدرت و موفقیت پیش می برید. حضور در چند همایش و سخنرانی های متعدد در یک روز در داخل کشور و سفر همان روز شما به سویس نشان داد که عملاً حضور در جلسات و دوربین ها چقدر مهم است و تصمیمات کشوری و کارهایی که شاید در دفتر شما انجام نمی شد چقدر راحت فراموش شدنی است. خوب البته منکر این نیستم که در هواپیما نمی شود کار کرد. آنهم هواپیمایی که مخصوص رئیس جمهور خریداری شده - در زمان آقای خاتمی که خود هیچوقت از آن استفاده نکرد - و صد البته همه می دانند که بهای برقرار ارتباطات تلفنی و صدور دستورها و فرامین از داخل هواپیما عملاً چقدر است.
اما جناب آقای رئیس
گله من از این همه حاتم بخشی ها و ریخت و پاش ها نیست. گله من از نامه ای است که شما بصورت دستوری به مقامات قضایی نوشته اید در مورد حقوق درخشان و صابری.
می دانید؟ اگر شما بجای نوشتن چنین نامه ای آنهم درست قبل از شرکت در کنفرانس حقوق بشر، این موضوع را درک می کردید که رئیس جمهور هیچوقت حق دخالت در امور قضایی را ندارد، موضوع خیلی بهتر می شد. حداقل همه جهانیان باور می کردند که قضاوت در ایران موضوعی سیاسی نیست و صرفاً توسط قضات و کارشناسان پیگیری می شود و شما هم به سیاستتان می رسید.
اما متاسفانه شما نامه ای دستوری می نویسید و جملهء تبلیغاتی شما این است که این دو متهم از حقوق کافی شهروندی برخوردار باشند. و متاسفانه این تاکید یعنی این که شما هم تایید می کنید که قبل از این احتمالاً از این حقوق محروم بوده اند.
و از همه بدتر اینکه شما هم تایید می کنید که رئیس جمهور حق دخالت در امور قضاوت را دارد.
و این یعنی اینکه قضاوت در ایران تحت تاثیر سیاست قرار دارد.
و این یعنی اینکه عدالت
تنها دستوری بیش نیست.
...
...
...

Tuesday, April 07, 2009

دانش و تجربه - آنچه در ایران بی ارزش است

به نتیجه رسیده ام که در کشور ما دانش و تجربه دو عنصر بسیار بی ارزش هستند. در هر سطح و مقامی که خودتان تصور کنید.

می پرسید چرا؟ دلایلی دارم که مدتی هم هست که برای معتبر بودنشان فکر کردم و مقایسه. از جدیدترین تجربیات به سمت عقب می رویم:

1- سرمربی تیم ملی، در پی اولین باخت از این عنوان منفصل شد. چرا؟ در نظر گرفتن دلایل انتصاب ایشان شاید ماجرا را واضح کند: الف- ایشان مدت بسیار طولانی تجربه بازی فوتبال را داشته و با تیم های خارجی همکاری کرده. ب- ایشان دارای تحصیلات بالا است و اصولاً آدم چیز فهمی است... به بقیه دلایل کاری نداریم. ایشان فقط تا وقتی که تیمش شکست نخورده آدم خوبی است. اما در این شکست احتمالاً چنان تجربیات گرانقیمتی یافته که تیم بعدی از این تجربیات استفادهء بسیار خوبی خواهد نمود.

2- ماجرای وزیر کشور را بخاطر دارید؟ الف- ایشان مدت سی سال بود که در پست های عالی مملکتی خدمت می کرده. اما بررسی فهرست این مشاغل به سادگی بیانگر این است که هیچکدام از این مشاغل عملاً ربط منطقی به شغل دیگر نداشته. از مشاغل سیاسی، معاونت صدا و سیما، پست وزارت نفت گرفته تا تدریس در دانشگاه (نمی دانم در چه رشته ای؟) و ارتباط تنگاتنگ آنها با مقالات «تعلیم و تربیتی» و دکترای تقلبی «حقوق». داستان این است که اصلاً مهم نیست ایشان چه تخصصی دارند یا در چه زمینه ای تجربهء ویژه و برجسته داشته اند یا دارند.

3- رشته تخصصی و تحصیلات مدیران ارشد مملکت را یک بار با خودتان مرور کنید. چند نفر از آنها را می شناسید که تحصیلاتی در زمینهء علوم سیاسی، حقوق، حقوق بین الملل یا رشته های مشابه داشته باشند؟ اکثراً فارغ التحصیلان رشته هایی مانند برق، مکانیک، ساختمان، پزشکی و ... هستند. آنها فقط سیاست مدارانی آماتور هستند که اشتباهاً به دلیل روابط انسانی به این مشاغل رسیده اند.

در آینده مثالهای دیگری خواهم زد...

دارندگی و برازندگی

در حکم مدیر کل دفتر ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات برای ... آمده است : با توجه به تعهد و تجارب ارزنده جنابعالی در امر نظارت و ارزیابی عملکرد ، به موجب این ابلاغ شما را بعنوان سرپرست معاونت ارزیابی عملکرد دفتر ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات منصوب می نمایم

لینک خبر



سکانس:
در کارتون نیک و نیکو، گروهی مورچه حضور دارن که آخر تیم ورک هستن
مورچه فرمانده با تحکم فریاد می زند:

افراد... بخندن


Tuesday, March 31, 2009

April fool

١- سقوط و آتش گرفتن ماهواره امید، تنها یک دروغ سیاسی است و این ماهواره از این به بعد به عنوان یک ماهواره جاسوسی عمل خواهد کرد. این ماهواره که قبلاً توانایی های آن صرفاً دریافت و ارسال متون کوتاه اظهار شده بود، مجهز به اسکنرهای بسیار پیشرفته بوده و قادر است با تکنیک های عکس برداری بسیار سریع، حتی نوشته های یک موبایل در دست مسافر هواپیمای در حال بلند شدن از زمین را هم اسکن نماید.

٢- حداقل دو نسخه آزمایشی از اولین سلاح هسته ای ایران در آزمایشگاه های زیرزمینی هم اکنون تولید شده و آماده انفجار آزمایشی است. مواد اولیه این بمب ها در آزمایشگاه های پنهانی در شمال کشور و توسط دانش آموزان نخبه کشور تهیه شده است.

٣- شبکه گوست نت که چند روز پیش فعالیت آن فاش شد، متعلق به شبکهء مخوف جاسوسی ترکیه بوده و قرار بوده اطلاعاتی از کشور ارمنستان را به سرقت ببرد اما اشتباهاً تا کنون فقط اطلاعات گروه های آزادیخواه تبتی را در اختیار چین قرار داده و اطلاعات هلیکوپتر اوباما را برای مقامات ایرانی فرستاده. موضوع سفارتخانه های هند، مالزی و ایران هم نکتهء انحرافی بوده. ظاهراً هکرهای ترک، فراموش کرده بودند که  به  این سیستم پیشرفته آموزش دهند اطلاعات چه کسی را برای چه کسی فرستاده شود.

٤- هم اکنون طرحی در مجلس در حال بررسی است که طی آن، انتخابات ریاست جمهوری حذف و مانند کشورهایی از قبیل کوبا و ونزوئلا، پست ریاست جمهوری مادام العمر شود. به این ترتیب رئیس جمهور منتخب و محبوب کشور، تا پایان عمر قادر به خدمتگذاری خواهد بود.

٥- خودروی مینی آرتور (مینیا-تور) یک طرح گمشده از طرحهای لئوناردو داوینچی بوده. طرح مزبور که در مجموعه ای از ارثیه های مدیر عامل جدید این شرکت قرار داشته یکی از محکم ترین دلایلی است که ثابت می کند ایشان یکی از نواده های آقای داوینچی هستند. هوش و استعداد ذاتی، نخبگی و استعداد بی نظیر ایشان در رنگ کردن مردم و قالب کردن گنجشک بجای قناری هم از دیگر دلایل ارتباط فامیلی ایشان با آقای داوینچی است.

٦- بزرگترین معدن اورانیوم جهان هم اکنون در عمق هشتاد و پنج کیلومتری زیر شهر تهران قرار دارد و گفته می شود کاشفان این معدن هم اکنون در حال تهیه طرحی برای انتقال تهران به جایی دیگر به منظور خالی شدن شهر از سکنه و آماده شدن محوطه برای حفر معدن هستند.

٧- ایران نسل چهارم هواپیما های جنگنده رادار گریز را طراحی و به تولید انبوه رسانده است. این هواپیماها هم اکنون در طرح های محرمانه ای مشغول خدمات رسانی به قشر مستضعف و برای حمل و نقل در راه ماندگان می باشند. سقف پروازی این هواپیماها دویست هزار پا (پنج برابر جنگنده های معروف اف٢٢) و برد پروازی آنها هشت هزار کیلومتر (دو برابر هواپیمای کنکورد) است.

٨- بزرگترین سوپرکامپیوتر جهان هم اکنون در مرکز تحقیقات ابررایانه وابسته به سازمان انرژی اتمی ایران در حال ساخته شدن است. این سوپرکامپیوتر طی طرح محرمانه ای قرار است به عنوان قلب تپنده مدیریت کشور بکار گرفته شود. گفته می شود در این سوپر کامپیوتر بیش از سه میلیون پروسسور از نوع «والفجر ٢٣٣ مگاهرتز» استفاده شده است. میکروپروسسور «والفجر ٢٣٣ مگاهرتز» یک پروسسور کاملاً ایرانی و با تکنولوژی ایرانی است که هر واحد آن قادر است معادل بیست پردازندهء پنتیوم ٤ گیگاهرتزی محاسبات انجام دهد.

Monday, March 30, 2009

ghost net - گوست نت

جزئیات بیشتر در مورد گوست نت:

* وجود این شبکه به صورت علمی ثابت شده که آلودگی آن حداقل در 1295 رایانه از 103 کشور جهان ثبت شده. نزدیک به 30% این رایانه ها در مراکز پراهمیت دیپلماتیک، سیاسی، اقتصادی و نظامی قرار دارند.

* شواهد نفوذ گسترده گوست نت در دفاتر و مراکز اطلاعاتی تبت و وابستگاه دالای لاما ثبت شده است.

* مستند سازی و مهندسی معکوس عملکرد سیستم گوست نت – شامل بردارها، هدفها، نحوه انتقال و بازیابی اطلاعات و سیستم کنترل از راه دور آن – شبکه ای بسیار پیچیده و غیر قابل کشف را تصویر می سازد که قادر است کنترل کامل رایانه های هدف را در دست بگیرد.

* موج گسترده ای از دستگیری ها در تبت توسط نیروهای اطلاعاتی دولتی چین انجام شده. بسیاری از دستگیر شدگان در بازجویی با اطلاعاتی مواجه شدند که حاوی کلیه مکاتبات، گپ های اینترنتی و گاه مکالمات صوتی و ویدئویی آنها در اینترنت طی چند سال اخیر بوده است.

* مطالعات به صورت بررسی موضوعی از رایانه های تبت آغاز شده بود. تحقیقات ابتدا به صورت یک پروژه علمی بود که به درخواست مراجع تبتی توسط محققیق secdev روی رایانه های آنها انجام شد. این تحقیقات شامل کنترل کلیه ورود و خروج اطلاعات و شناسایی نقاط ضعف امنیتی این رایانه ها بود. تحقیقات از ژوئن 2008 شروع شد و گزارش نهایی آن دیروز (29 مارس 2009) منتشر شده است.

* تحقیقات اولیه به صورت نصب نرم افزار کنترل ارسال و دریافت اطلاعات شروع شد. این نرم افزار کلیه ارتباطات، اطلاعات ارسال شده و مقصد اطلاعات را ثبت می نمود. جمع آوری اطلاعات منجر به کشف چهار سرور کنترل و شش سرور صدور فرمان شد. سرورها موقعیت یابی و محاصره شدند، سپس با کنترل کلیه تماسهای دریافت شده توسط آن سرورها فهرست کامل تری از رایانه های آلوده شده به دست آمد.

* اطلاعات به صورت کاملاً رمز نویسی شده در قالب فایلهای شبه گرافیکی منتقل می شده. ویروس روی کامپیوتر آلوده شده بدون هیچ نشانهء خاصی فعال شده و موقعیت خود را به سرور کنترلی اعلام می نماید. سپس سرور کنترلی کد ارتباطی خاصی را به ویروس مخابره و ویروس با استفاده از آن کد ارتباطی، دستوراتی را از سرور فرمان دانلود و اجرا می نماید. با استفاده از این روش ویروس کلیه فایلها و ارتباطات رایانه را مونیتور، ضبط و مخابره می نماید. بر اساس موقعیت و محل رایانهء آلوده شده، نوع فرمان، نوع اطلاعات مورد جستجو و مخابره شده متفاوت بوده است.

* محققان برای ردیابی نحوه انتقال اطلاعات، نامه های تقلبی و فایلهای قابل ردیابی خاصی را روی رایانه های مشکوک قراردادند و سپس اطلاعات ارسال شده توسط رایانه را بررسی نمودند. نامه های درج شده با اختلاف زمانی بسیار اندکی توسط بد-افزار (malware) اسکن، رمز نویسی و ارسال نمود.

* در مرحله بعدی با استفاده از یک رایانه به صورت طعمه، بد-افزارها از سرور دانلود واجرا شدند. اطلاعات دریافت و ارسال شده از این رایانهء طعمه، بیست و شش سرور مختلف را نشان داد که همگی به صورت کنترل از راه دور فرمان می گرفته اند. این سرورها سپس به سرورهای دیگری که شامل چهار سرور کنترلی و شش سرور فرمان/کنترل بودند، متصل می شوند.

* بد-افزار نصب شده روی رایانهء قربانی، ضمن اعلام آمادگی به سرور کنترلی، کلیه آدرسهای ایمیل ضبط شده در تاریخچه ها و دفترچه تلفنهای داخل رایانه را بازیابی و به سرور کنترلی ارسال می نماید. سرور کنترلی با ارسال یک ایمیل تقلبی به ایمیل های بازیابی شده و با آدرس فرستنده ای از همان فهرست، فایل pdf یا word خاصی را ارسال می نماید که در زمان دانلود شدن تبدیل به یک فایل قابل اجرا شده (exe) و دریافت کنندهء جدید را آلوده می نماید.

* بد-افزار بعد از آلوده سازی و اعلام آمادگی، یک نسخه از نرم افزار ghost-Rat را دانلود و اجرا می نماید. این نرم افزار قادر است کلیه امکانات و اطلاعات داخل رایانه را از طریق یک رابط کاربر روی رایانه ای دیگر در اختیار کاربر دیگری قرار دهد. به این ترتیب هکر قادر است به کلیه اطلاعات داخل رایانهء قربانی دستیابی پیدا کند، آنها را کپی کند، دستکاری کند یا حذف کند. همچنین کلیه پورتهای ارتباطی مانند میکروفون، دوربین (وب کم)، اسکنر و... را قابل کنترل از راه دور می سازد.

* ردیابی ارتباطات برقرار شده روی سرورهای مظنون ارتباط آنها با 1295 رایانهء آلوده شده را در 103 کشور مختلف فاش کرد. 397 عدد از این رایانه های در مراکز حساس قرار گرفته اند. 536 رایانه از اینترنت پرسرعت و نامحدود استفاده می نمودند و بقیه رایانه های آلوده به دلیل استفاده از آی-پی موقت قابل شناسایی یا طبقه بندی نبوده اند.

* فهرست رایانه های آلوده شامل سازمان ها و ارگانهایی از قبیل:

- آسه آن

- بانک توسعه آسیا

- آسوشیتد پرس

- تلویزیون ونزوئلا

- وزارت امور خارجه اندونزی

- وزارت امور خارجه فیلیپین

- وزارت امور خارجه بنگلادش، باربادوس، بوتان، برونئی، لاتویا

- وزارت امور خارجه ایران

 - وزارت ارتباطات برونئی

- دفتر نخست وزیر لائوس

- شبکه دانشگاهی روسیه

- بیش از سی سفارت خانه از کشورهای مختلف (در کشورهای مختلف) – بطور عمده سفارت هندوستان، مالزی، مالتا، رومانی و تایوان در کشورهای مختلف از قبلی انگلستان، آمریکا، ایتالیا، کوبا و...

* بد-افزار نصب شده، پس از اسکن و تخلیه کلیه اطلاعات مفید مورد توجه سرور فرمان، اطلاعات و رکوردهای دریافت و ارسال شده را پاک نموده و سپس خود را نیز از آن رایانه پاک می نماید. بطوری که هیچ ردی از آلودگی و سرقت اطلاعات از خود بجا نمی گذارد.

* این موضوع که دقیقا چه افراد یا گروهی از اطلاعات سرقت شده استفاده می کنند، هنوز مشخص نشده است.

کمپین یک میلیون و خرده ای امضا

این کمپین هم‌اکنون در حال جمع‌آوری امضاست و هر لحظه بر تعداد امضاهای آن افزوده می‌شود. علاقه‌مندان برای امضای این نامه که طی آن از رئیس جمهور التماس می‌شود در مسابقات حساس ملی شرکت نکند، می‌توانند با مراجعه به سایت این کمپین با نشانی dadadsh-joone_ma-dast.az/sare_ma_vardar.com نسبت به درج امضا اقدام کنند.

متن کامل گاف نیوز

ghost net

از گوست نت خبر دار شدین؟ من که رسماً کف آلود شدم.

گوست نت Ghost net مجموعه ای از عملیات جاسوسی است که بیشترین مرکزیت آن در چین کشف شده است. بر اساس گزارشات این شبکه تا کنون اطلاعات بیش از 1295 رایانه دولتی از 103 کشور جهان را به سرقت برده. در فهرست شبکه های رایانه ای مورد تجاوز این عملیات، سفارتخانه ها و وزارت خانه های (امور خارجه) کشورهای مختلف و همچنین شهرداریها و ادارات مهاجرت مشاهده می شود. شبکه اطلاعاتی وزارت امور خارجه ایران نیز در فهرست یکی از قربانیان این عملیات درج شده. در این فهرست همچنین رایانه هایی از ناتو و خدمات اجتماعی لندن و نیویورک هم قرار دارد.

این عملیات که در مرکز مطالعات بین المللی دانشگاه تورنتو کشف و مخابره شده، نتیجه ده ماه مطالعه و بررسی های مشترک این دانشگاه و دانشگاه کمبریج بوده است. گوست نت بر اساس یک کد ویروسی فعالیت می کند که در زمان آلودگی، کلیه آدرسهای ایمیل را به مبدا ارسال نموده و هکرها را قادر به روشن نمودن میکروفون و وب کم رایانه و ضبط مکالمات در اطراف آنها می نماید.

سرور مبداً این شبکه در چین قرار دارد. هر چند که دولت چین اکیداً هر گونه دخالت در این عملیات جاسوسی را انکار نموده، اما بسیاری از کارشناسان معتقدند این کار مستقیماً تحت نظارت دولت چین انجام شده است.

من هنوز مشغول مطالعه برای درک بیشتر قضیه هستم. تا فردا سعی می کنم اطلاعات بیشتری برایتان پیدا کنم.

Sunday, March 29, 2009

دلفین ها را فراموش کن

برای مسیح عالی نژاد:

برای قربانی کردن گوسفند به جایی رفتم. قصاب مربوطه مردی بود از نظر من بی رحم، اما بسیار سریع و چابک. کل عملیات قتل، پوست کندن و تکه تکه کردن حیوان بیچاره را ظرف ده دقیقه تمام می کرد. اما آنچه در این دیدار اول و آخر توجه من را جلب کرد، چیز دیگری بود. آغل گوسفندها پر بود. انواع گوسفند نر و ماده کوچک و بزرگ، جوان و پیر. اما «سکوت بره ها» از همه چیز تفکر برانگیز تر بود.

چرا؟

حیوانها به طرز عجیبی ساکتند و مطیع. وقتی در آغل بسته است، حتی یکی از آنها برای فرار کردن در را هل نمی دهد. آقای قصاب در را فقط با یک حلقه طناب پوسیده به یک میخ نیم بند وصل می کرد که نسیم آن را باز نکند. وقتی قصاب در را باز می کرد انگار وحشت را در چشمهای حیوانها می دیدی. همگی به گوشه ای پناه می بردند و در هم می لولیدند.

اما باز هم این رفتارشان من را متعجب نمی کرد.

عجیب آن بود که هر بار قصاب یکی از آنها را بیرون می کشید و می برد. یکی دو دقیقه بعد که از پنجرهء آغل داخل را نگاه می کردی، بقیه گوسفندها سرشان در آخور بود و مشغول چریدن بودند. همین. نفر بعد کدامشان خواهد بود؟ معلوم نیست. پس زیاد هم مهم نیست.

قصاب دو گوسفند جوان را برایمان آورد. اولی را آب داد و در یک چشم بهم زدن کشت. رد خون از جلوی دیگری رد می شد و گوسفند دیگر بدون هیچ عکس العمل خاصی سرگرم ذره علفی بود که گوشه باغچه کنار کوچه سبز شده بود.

با خودم فکر می کردم این دیگری، نمی داند مردن و خون چیست، یا اینکه بی تفاوت است؟ زیاد فرق نمی کرد. چند دقیقه بعد قصاب او را هم کشید لب باغچه.

 

***

صبح یکی از روزهایی که سر کار می رفتم، سر یکی از میادین از اتوبوس پیاده شدم تا راهم به دفتر را ادامه بدهم. سر تقاطع مردی را دیدم که روی زمین خوابیده بود. به سرعت عبور می کردم و توجه نکردم. اما یک چیز غیر عادی بود. کت مرد روی صورتش کشیده شده بود. یخ کردم. کت و شلوار مندرس مرد و جورابهای وصله شده و دست های پینه بسته ای که الان روی زمین بی حرکت بود، تصویر کامل یک مرد آبرومند بود که احتمالاً کارگری بوده و صبح آفتاب نزده دوان دوان می رفته تا روزی حلال و ناچیزی را برای خانواده ای بیابد و اتومبیل های بی رحم صبحگاهی که نه چراغ قرمز می شناسند و نه خط عابر...

به سرعت تصمیم گرفتم کاری برایش بکنم که متوجه شدم پشت سرم چند پلیس در سمت دیگر ایستاده اند. ظاهراً موضوع در دست پلیس بود و آنها هم بدون اینکه کاری کنند، منتظر اشخاص دیگری بودند. خوب. من دیگر کاری نمی توانستم بکنم. ایستادم. هراسان به آنها نگاه کردم و به صورتم اشاره کردم. به نزدیک ترین افسر گفتم من کمکهای اولیه بلدم. اشاره زد که کاری نمی توانی بکنی. تمام کرده.

قدم برداشتم و یخ کرده راه افتادم تا به استگاه تاکسی برسم. صف ایستگاه مشرف بود بر صحنه و آدمهایی که از کنار جسد عبور می کردم را نگاه می کردم. دریغ که یک نفر از این سیل جمعیت حتی لحظه ای سرش را نچرخاند تا بداند او زنده است یا مرده.

 

 

***

در خیابان رانندگی می کنم. دختر جوانی جلوتر از من رانندگی می کند. ناگهان از ناکجا یک ماشین اسپرت شده با دو جوان با تیپ مشخص خودشان را به زور لای همین فاصلهء اندک جلوی ماشین من جا می کنند. حرکتشان بسادگی می توانست منجر به یک حادثه شود. به خیر گذشت. دوباره در همین خیابان شلوغ سبقت خلاف دیگری می گیرند و در حین سبقت متوجه مونث بودن راننده می شوند. شروع می کنند به مزاحمت و با ویراژ دادن دختر را ترساندن. دختر ترمز می کند تا بروند، اما دست برنمی دارند.

به پلیس 110 زنگ زدم و شماره خودرو را دادم و گفتم که چنین صحنه ای را ایجاد کرده اند. هم تخلف و هم ایجاد مزاحمت. اپراتور پلیس مسخره ام کرد: « شما موقع رانندگی با تلفن صحبت نکن». تمام رگهای بدنم ناگهان گشاد شد. تصمیمی گرفتم و ناگهان دستم را روی بوق گذاشتم و لحظه ای بعد هم سرم را از شیشه ماشین بیرون بردم و با تمام گلو شروع کردم هوار کشیدن. پسرها متوجه شدند و برای کمی خنده و شیطنت بیشتر همان وسط ترمز کردند و با حالتی تهاجمهی از ماشین پیاده شدند. راه فراری نبود. اگر ترسم را نشان میدادم حتماً خطر بیشتر می شد. پیاده شدم و بدون هیچ شکی فریاد زدم «چرا مزاحم خواهر من می شوید؟» بعد هم رو کردم به دخترک و بدون آنکه مهلتش بدهم ادامه دادم «تو هم هی بگو تو خیابون هیچ خطری تهدیدم نمی کنه. امشب با بابا تکلیفتو یه سره می کنم». نمی دانم کلمهء خواهر را از کجا پیدا کردم. اما گفتم. همین کلمه جادو کرد. احتمالاً طرف با خودش فکر کرده اگر خواهر نبود و کس دیگری بود، شاید قضیه کمتر جدی باشد. راهشان را کشیدند و رفتند.

 

***

شب بود. حدود ساعت دو و نیم نیمه شب با صداهای مهیب چکش زدن کارگر – شاید روی اسکلت فلزی ساختمان نیمه کاره روبرویی – بیدار شدم. صدا غیر قابل تحمل شده بود. زنگ زدم 110 و گفتم اینها با سر و صدا آسایش ما را گرفته اند. اپراتور گفت «در حوضه مسئولیت ما نیست. زنگ بزنید به فلان شماره». نمی دانستم این شماره جدید مربوط به کجاست. تشکر کردم و قطع کردم. شماره جدید را گرفتم، پاسخگوی خودکار جواب می داد «برای دریافت فال حافظ شماره 2 را بزنید. برای دریافت ...» قطع کردم و دوباره 110 را گرفتم. اپراتور جواب داد. با ناراحتی گفتم «آقا من شکایت کردم از سر و صدای همسایه ها، شماره ای که دادین اشتباه بود». وقتی صحبت کرد دیدم همان اپراتور قبلی است. «خوب اشکال نداره. حالا زنگ بزن 112». و قطع کرد.

دوباره تصمیم گرفتم و خودم رفتم به کوچه. رفتم کنار ساختمان نیمه کاره و با صدای بلند گفتم «برادر من اینقدر صدا نکن. مردم خوابند.» چند لحظه ای ساکت شد و دوباره شروع کرد. ایندفعه عصبانی تر شدم و فریاد زدم «بس کن این صدا رو! مگه تو عقل نداری؟ مردم خوابن!» باز چند لحظه ای ساکت شد و دوباره شروع کرد. ایندفعه از ته گلو فریاد زدم «یک بار دیگه صدای چکش بیاد این ساختمونو آتیش میزنم». ساکت شد. من هم رفتم خوابیدم.

 

***

لابد می پرسید ربط این داستانها با گوسفندها چه بود؟

من می پرسم اگر سکوت می کردم، فرقم با آن گوسفندها چه بود؟ نمی دانم قربانی شدن چیست یا بی تفاوتم؟

 

***

خبرهای وبلاگی را معمولاً پیگیری میکنم. افسرده می شوم و غمگین. دختر پزشکی که در همدان به طرز مشکوکی در ستاد امر به معروف تبدیل به جسد می شود. احمد باطبی که در درگیری های کوی دانشگاه فقط یک دانشجو بود، در وبسایت گرداب (متعلق به سپاه پاسداران) به عنوان یک مجرم امنیتی معرفی می شود. وبلاگ نویس جوانی که شاید معترض بوده و بی حرمتی کرده، در زندان خودکشی می شود. چندین هزار دختر جوان به جرم «بدحجابی» به سوء سابقهء قضایی آلوده می شوند، حامیان کمپین یک میلیون امضا در تعطیلی های نوروز از کنار خیابان ناپدید می شوند، آدمها به دلیل اختلاف فکری «بز» خوانده می شوند، آدمهای بسیاری برای حفظ حرمت یک نفر مورد اهانت قرار می گیرند...

چه باید کرد؟

کجا باید فریاد کشید؟

خسته شدم از این گوسفند بودن های سیاسی. اینها ما هستیم که سلاخی می شویم. به دست خود ما. به دست سکوتهای ما. دیر یا زود یکی دیگر از خودمان – ما ایرانی ها – هستیم که کنار یکی از همین باغچه ها، شروع به دست و پا زدن می کنیم...

خاتمی

ورود سپاه پاسداران به محدودهء جرم یابی
تعطیلی یکی دو سایت مستهجن و در کنار آن تعطیلی و مجرم شدن چندین وبلاگ و نویسندهء دیگر که صرفاً مورد علاقه نبودند و تعدادی از آنها سایتهایشان فیلتر شده بود.
موج های جدید اتهام و سازمان دهی قاضی های شاکی سرخود و آنهم در حوضه هایی که معمولاً دولت در آنها دخالتی نمی کند
به زودی سر و کله لباس شخصی ها و نیروهای خودسر که به طور پیش ساخته قادر به محاکمه و قتل افراد هستند هم پیدا خواهد شد.
و به این ترتیب
به سادگی پیش بینی می کنم که اجتماع دارد آماده می شود تا مجدداً خاتمی دیگری را قربانی کند.
به نظر می رسد طاووس دولت مهربانی مانند خاتمی حتماً مزین به پاهایی به این شکل می شود.

Monday, March 16, 2009

سئوال

از آقایان محترمی که با شدت و حدت هر چه تمام تر دارند در حمایت از قشر آسیب پذیر اجتماع، اقدام به حذف هر گونه یارانه از بستر اجتماع می نمایند خواهشمندم حمایتشان از خودرو سازان شریف مملکت را نیز به همین روش انجام دهند و هر گونه مالیات از خودروهای وارداتی را حذف نمایند تا صحنه رقابت بین ارباب صنعت خودرو سازی داخلی و خارجی واقعی تر شود.
خسته شدم از این آگهی های سی کیلومتری سایپا و ایران خودرو که تا دو سال دیگر کل محصولاتشان را پیش فروش کرده اند و دارند به ریش همه خودرو سازان جهان می خندند.
مصرف کنندگان هم که هم باید مالیات واردات خودرو بدهند و هم بنزین آزاد مصرف کنند. هم در خیابانها و جاده های خطرناک رانندگی کنند، هم هزینه های استهلاک ده برابری آلودگی هوا را بدهند. آمار سرقت و خسارات وارد شده بر ماشین ها را هم بیافزایید.

شما در کدام خیابان، کوچه یا بزرگراه شهری یا بین شهری رانندگی کرده اید و دلتان برای فنرهای خودروتان نسوخته است؟

Saturday, March 14, 2009

پشت پرده انجمن های اسلامی

عجب چرخ دواری شده.
روزگاری که ما دانشجو بودیم، انجمن اسلامی قاتل دانشجوها حساب می شد و از چنان قدرتی برخوردار بود که حتی اساتید را هم مخلوع می کرد. دفتر تحکیم وحدت روزگارها سیاه می کرد و...
حالا این روزها انجمن اسلامی چقدر مظلوم شده.
جریان حکومتی - بخوانید مدیران انتصابی دولت - که انجمن اسلامی از آنها خط نمی گیرد راه دیگری به جز انحلال آنها پیدا نمی کند.

انجمن اسلامی فقط یک تشکل دانشجویی است و به نظر من تنها یک پلاکارد است. مدتی خودم عضو فعال انجمن اسلامی بودم و میدیدم که عمدتاً خط فکری حاکم بر انجمن، خط دهی بعضی از جریانهای پشت پرده است و بسیاری از اوقات دانشجوهایی که با این خط فکری سازگار نباشند به سادگی حذف می شوند. همانطور که من حذف شدم چون سازگار نشدم.
اما از آن خط دهندگان فکری پشت پرده برای همیشه متنفر هستم.