Sunday, October 12, 2008

سرزنش

خیلی دردناک است. وقتی قصد داشته باشی خیلی از آدمها را به عادل بودن قبول داشته باشی. آنوقت یکی از همین دوستان در ضمن اینکه دارد «گ. فراهانی» را تقبیح می کند که «چرا روسری اش را برداشته» آن را تعبیر کند به بی ادبی و گستاخی نسل جوان و بعد هم اینجوری صحبت کند:

نشانه اش هم همین که از روزی که آقای احمدی نژاد با هزار زحمت پول نفت را سر سفره مردم آورد، سفره آرایی مردم گران تر شد.

بله.
البته جناب آقای مدرسه ما، من معتقدم لقمه حلال و حرام خیلی روی رفتار آدم اثر می گذارد.

«دوست نادان» که همیشه میل داشته باشد «انقلاب پر برکت اسلامی» را مثل لباس تمیز دوخته شده از کهنه پارچه های جمع کرده از تمام ندانسته هایش روی تکه چوب های مترسک به نماش بگذارد، مسلماً دفاعی زیباتر از این نمی تواند از «هیچ» بکند.

روزگاری بود که حکومت فاسد و سلسلهء آدمهای دزد روی کار بودند، از بس که آنها بد بودند، مردم خودشان با نگرانی مراقب حلال و حرام زندگیشان بودند. نان خورهای دولت هم حتی اگر خرده نانی داشتند، به شکرانه اش هزار تلاش می کردند که پولشان حلال باشد.
همین نسل حلال خور بودند که مردان و زنانی محکم و مبارز را تربیت کردند که انقلاب کنند و در جنگ دنیا را به زانو در بیاورند.
فرزندان همین نسل حلال خور بودند که از گرسنگی، سرما و ترس و سیاهی های روزهای جنگ نترسیدند و جنگیدند.

اما دوست من. نادان بودن ما از آنجا شروع شد که از «برکت انقلاب درخشان اسلامی» ناگهان چشمهء «حلال» بودند جوشید و همه چیز حلال شد. کم ندیدیم و کم ندیدید «ریش» و «پیشانی های پینه بسته» ای که به «تحصیلات» و «تخصص» و «توانایی» و «کفایت» برتری یافت. کم ندیدیم و کم ندیدید مردهای شیرین گفتار و تلخ کرداری که با شمشیر دعوت به اسلام می کنند و انگار مهربانی هایشان جایی لابلای سنگ ریزه های «جنگ» جا ماند.

دوست من. این فرزندان، فرزندان خود شما هستند. شاگردان خود شما هستند. سی سالی هست که «استکبار جهانی» را به هر زوری بود بیرون مرزها نگه داشتید تا مزاحم تربیت «نسلی پاک و معتقد به اسلام و انقلاب» نشوند. اولین اشتباهتان این بود که «انقلاب» را کنار «اسلام» قرار دادید. و اگر قرار باشد فهرستی از اشتباهاتتان بنویسم یک دم در میان شما را باید خطا بشمارم که از ابتدا راه «اعتقاد» و «ایمان» را به خطا رفتید.

بله.
جناب رئیس هم «با هزار زحمت» پول نفت را سر سفره مردم آوردند. دیدیم. ایمان آوردیم و در کمال وقاحت می خواهیم: قدر نشناسی کنیم.
این پول حلال نبود و این حرام خوری مردم ما را از «ایرانیانی پاک و متدین» تبدیل به لاشخور هایی کرده که برای پیدا کردنشان حتی نیاز به جستجو کردن هم ندارید. تنها کافیست کمی چشم بگردانید و در برابر «یکی از همین دخترهای آرایش کردهء مسئله دار» یکی هم از «منافقین»ای ببینید که با «بدنه ای از دروغ» زندگی سراسر حرامشان را به قانون «حلال» شما می گذرانند.

دوست من، شما بودید که سی سال است در آموزش و پرورش دارید انواع و اقسام روشهای شستشوی مغزی را روی بچه ها آزمایش می کنید و متاسفانه این روزها «قلیا»ی شما بدجوری با «اسید» برنامه های ماهواره ای ناسازگار است.
دوست من، شما بودید که آنقدر فرهنگ بیگانه را در این کشور «بیگانه» شمردید تا به کمک روش امنیت مصنوعی شما، مردم در مقابل این فرهنگ مانند برهنگان بی دفاع باشند و بعد هم که دیگر کار از کار گذشته بود، باکره های دست خورده تان را دیگر چاره ای جز ملامت «بلد نبودید». بله. دختران خود را به چادر مسلح کردید. اما هیچوقت به آنها یاد نداید از این سلاح چگونه از تفکرشان دفاع کنند؟

دوست من، ما سالهاست که نگرانیم. نگران همین مردم که به روایت شما «دستهای استکبار جهانی» شده اند. اما وقتی در زندگی شان کمی دقت می کنی، چیزی جز «گرسنگی» نمی بینید. آنقدر که شما آنها را به بهانهء ارتقاء روح گرسنگی داده اید، متاسفانه به جای مرتاض های هندی، بربرهای زنگی شده اند.

دوست من. مردم ما گرسنه اند. «گ. فراهانی» هم جزو همین گرسنه ها بود. اما خیری از تربیت شما ندید. او را به حال خود فرو گذارید. من هم در سفری به ولایت غربت دختری را با چادر و مقنعه دیدم که در فرودگاه کپنهاگ بدون حتی شانه زدن موهایش، کشف حجاب کرد و رفت. به این نتیجه رسیدم که خیلی از زنها صرفاً از ترس چشمهای دریدهء مسلمانان خودمانی که همه چیز را به برکت انقلاب حلال خودشان می دانند، داخل صدفی به نام چادر پنهان می کنند.

پس اگر کمی «می دانید» و «درک می کنید»، این یکی را هم درک کنید و به جای نعره زدن و گریبان چاک کردن و خاله زنک بازی، «مسلمان وار« سکوت کنید و اگر هم ممکن است کمی از آن مهربانی و لطافت مسلمانی تان نشان مردم بدهید.

No comments: